محمد رسول الله با مشاهدهی بدن لخت زن پسرخواندهاش عاشق او شد
( قسمت اول )
پیش از اسلام در میان اعراب رسم فرزند خواندگی کاملا نهادینه شده بود به گونهای که فرزند خوانده درست مانند فرزند بیولوژیکی انسان محسوب می شد، حتی پس از مرگ مانند سایرین ارث میبرد؛ اگر پسر خوانده ازدواج میکرد همسرش نیز عروس خانواده محسوب میگردید، این قضیه در مورد دختر خوانده هم صدق میکرد؛ تا اینکه محمد با مشاهدهی بدن نیمه لخت زینب بنت جحش، همسر زید ابن حارثه که در آن زمان به او زید ابن محمد میگفتند، عاشق اوگردید، موضوع فرزند خواندگی در اسلام لغو شد تا رسول الله بتواند با زن فرزند خواندهاش ازدواج نماید.
انسان به حیرت میافتد هنگامیکه مشاهده مینماید یکی از بیحیاترین انسانها خود را بعنوان پیامبر خدا معرفی نموده است، داستان ازدواج محمد با زینب بنت جحش بیگمان سندی است تاریخی و بسیار محکم که کسی از مغلطهبازان اسلامی را یارای انکار آن نیست؛ زیرا محتوای این داستان به صراحت در قرآن آمده است و در کتب معتبر هم شیعه و هم اهل سنت این روایت بیان شده است، روایتی که حاکی از آن است محمد با مشاهدهی بدن لخت زن پسرخواندهاش عاشق او شد، اما از آنجائیکه فرهنگ اعراب پیش از اسلام پسرخوانده را مانند پسر میدانستند، امکان ازدواج با او برای این جنایتکار تاریخ بشر وجود نداشت؛ بنابراین او با به خدمت گیری الله، رسم پسرخواندگی را ملغی نمود و سپس زید را با زبان بیزبانی مجبور نمود تا زنش را طلاق دهد، او بیان کرد که الله عقد من را با زینب در آسمانها بسته است و شاهد این ازدواج هم جبرئیل بوده است، اما اصل این داستان در تفسیرهای معتبر اسلامی که در شرح این آیه بیان شده است:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَیْ لَا یَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/37) و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتى همسرت را پیش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان میكردى و از مردم میترسیدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامی که زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامی که آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذیرد.:
این ازدواج برای زینب با توجه با پیشینهی بردگی زید، از روی اجبار بود و او هموراه با زید سر ناسازگاری داشت.
انسان به حیرت میافتد هنگامیکه مشاهده مینماید یکی از بیحیاترین انسانها خود را بعنوان پیامبر خدا معرفی نموده است، داستان ازدواج محمد با زینب بنت جحش بیگمان سندی است تاریخی و بسیار محکم که کسی از مغلطهبازان اسلامی را یارای انکار آن نیست؛ زیرا محتوای این داستان به صراحت در قرآن آمده است و در کتب معتبر هم شیعه و هم اهل سنت این روایت بیان شده است، روایتی که حاکی از آن است محمد با مشاهدهی بدن لخت زن پسرخواندهاش عاشق او شد، اما از آنجائیکه فرهنگ اعراب پیش از اسلام پسرخوانده را مانند پسر میدانستند، امکان ازدواج با او برای این جنایتکار تاریخ بشر وجود نداشت؛ بنابراین او با به خدمت گیری الله، رسم پسرخواندگی را ملغی نمود و سپس زید را با زبان بیزبانی مجبور نمود تا زنش را طلاق دهد، او بیان کرد که الله عقد من را با زینب در آسمانها بسته است و شاهد این ازدواج هم جبرئیل بوده است، اما اصل این داستان در تفسیرهای معتبر اسلامی که در شرح این آیه بیان شده است:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَیْ لَا یَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/37) و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتى همسرت را پیش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان میكردى و از مردم میترسیدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامی که زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامی که آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذیرد.:
این ازدواج برای زینب با توجه با پیشینهی بردگی زید، از روی اجبار بود و او هموراه با زید سر ناسازگاری داشت.
رسول الله زینب را دید و او بسیار زیبا و سفید بود مانند زیبائی زنان قریش، پس در دلش عشق و زیبائی او افتاد و گفت: "سبحان الله مقلب القلوب و انصرف" هنگامیکه زید آمد، زینب ماجرا را به او گفت؛ پس زید در دلش از زینب بدش آمد و خواست او را طلاق دهد و این را به رسول الله گفت....
تفسیر معالم التنزیل بغوی (صفحه 355)
قرطبی نیز در تفسیرش صفحهی 274 مشابه همین حدیث را بیان نموده است و در ادامه میگوید که رسول الله گفت: "یا مقلب القلوب"؛ پس زینب این را شنید و به زید بازگو کرد، پس زید از او بیزار شد و به رسول الله گفت که میخواهد زنش را طلاق دهد، رسول الله گفت که او را نگهدار، و برخی گفتند که الله باد را فرستاد تا پرده اتاق زینب کنار رود و عشق او در دل رسول الله قرار گیرد....
این در حالی بود که محمد در دل آرزو داشت که زید زنش را طلاق دهد ولی از واکنش مردم میترسید:
این در حالی بود که محمد در دل آرزو داشت که زید زنش را طلاق دهد ولی از واکنش مردم میترسید:
والنبی صلى الله علیه وسلم یحب أن یطلقها و یخشى مقالة الناس.
فتح الباری شرح صحیح البخاری (جلد 8/صفحه524 )
طبری در تفسیر همین آیه میگوید: روزی رسول الله خواست نزد زینب برود، او پشت پردهای بود که از مو بافته بودند، باد آن پرده را کنار زد و پس زینب نمایان شد او در اتاقش بود، رسول الله او را دید و از زیبائی او به وجد آمد و در قلبش عشق او جا گرفت، پس از این ماجرا آن دو از همدیگر بدشان آمد زید نزد رسول الله رفت و گفت که میخواهد زنش را طلاق دهد،.....(تفسیر طبری/ص274)
ابن کثیر در تفسیرش بیان مینماید که الله به رسولش پیش از اینکه زید زینب را طلاق دهد خبر داده بود که زینب زن تو خواهد شد. (تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحهی 225 )
فتح الباری شرح صحیح البخاری (جلد 8/صفحه524 )
طبری در تفسیر همین آیه میگوید: روزی رسول الله خواست نزد زینب برود، او پشت پردهای بود که از مو بافته بودند، باد آن پرده را کنار زد و پس زینب نمایان شد او در اتاقش بود، رسول الله او را دید و از زیبائی او به وجد آمد و در قلبش عشق او جا گرفت، پس از این ماجرا آن دو از همدیگر بدشان آمد زید نزد رسول الله رفت و گفت که میخواهد زنش را طلاق دهد،.....(تفسیر طبری/ص274)
ابن کثیر در تفسیرش بیان مینماید که الله به رسولش پیش از اینکه زید زینب را طلاق دهد خبر داده بود که زینب زن تو خواهد شد. (تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحهی 225 )
اما در منابع شیعه:
هنگامی که رسول الله به مدینه هجرت نمود او (زید) با زینب بنت جحش ازدواج نمود تا اینکه روزی رسول الله وارد خانه او شد و از زید پرسید در حالی که زینب وسط اتاق مشغول کوبانیدن ادویه بود، رسول الله به او نگاه کرد او زنی بسیار زیبا بود؛ پس رسول الله گفت: "سبحان الله خالق النور و تبارك الله أحسن الخالقین" سپس رسول الله به خانه اش برگشت در حالی که عشق زینب در دلش افتاده بود آن هم چه عشقی! هنگامی که زید به خانه برگشت زینب آنچه که رسول الله به او گفته بود را بازگو کرد، زید به او گفت:
آیا مایلی که من تو را طلاق دهم تا رسول الله با تو ازدواج کند؟ زیرا تو در قلبش افتادهای!
زینب گفت: میترسم که مرا طلاق دهی و رسول الله با من ازدواج نکند....
تفسیر قمی ج2 ص 173 ؛ علی ابن ابراهیم قمی از استادان و مریدان خاص کلینی است.
متن عربی از تفسیر
فلما هاجر رسول الله صلى الله علیه و آله إلى المدینه زوجه زینب بنت جحش و أبطأ عنه یوما فأتى رسول الله صلى الله علیه وآله منزله یسأل عنه فإذا زینب جالسه وسط حجرتها تسحق طیبا بفهر فنظر إلیها و كانت جمیله حسنه فقال "سبحان الله خالق النور و تبارك الله أحسن الخالقین" ثم رجع رسول الله صلى الله علیه وآله إلى منزله و وقعت زینب فی قلبه موقعا عجیبا و جاء زید إلى منزله، فأخبرته زینب بما قال رسول الله صلى الله علیه و آله فقال لها زید:
هل لک ان أطلقک حتى یتزوجک رسول الله صلى الله علیه و آله فلعلک قد وقعت فی قلبه؟
فقالت: أخشى أن تطلقنی و لا یتزوجنی رسول الله صلى الله علیه وآله، فجاء زید إلى رسول الله صلى الله علیه و آله فقال:
بأبی أنت و أمی یا رسول الله! أخبرتنی زینب بكذا و كذا فهل لک ان أطلقها حتى تتزوجها؟
مأمون از اما رضا دربارهی آیهی (احزاب/36، شرح این داستان به نقل از قرآن. کلیک کنید) پرسید و امام رضا پاسخ داد که همانا رسول الله قصد خانهی زید ابن حارثه را نمود و او در حالیکه مشغول آبتنی بود مشاهده کرد و گفت: سبحان الذی خلقك (پاک و منزه است آن الله که تو را خلق نمود ...
عیون أخبار الرضا جلد 2 ص 180 و 181، نوشتهی شیخ صدوق از معتبرترین علمای شیعه.
متن مناظره او با مأمون به نقل از این کتاب:
فأخبرنی عن قول الله عزوجل:
وإذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک زوجك و اتق الله و تخفى نفسک ماالله مبدیه و تخشى الناس و الله أحق ان تخشیه) قال الرضا (ع):
ان رسول الله (ص) قصد دار زید بن حارثه بن شراحیل الكلبی فی أمر اراده فراى امرأته تغتسل، فقال لها: سبحان الذی خلقك! وإنما أراد بذلك تنزیه الباری عزوجل عن قول من زعم أن الملائكه بنات الله فقال الله عزوجل: أفأصفاكم ربكم بالبنین و اتخذ من الملائكه إناثا انكم لتقولون قولا عظیما؛ فقال النبی: لما رآها تغتسل: سبحان الذی خلقك ان یتخذ له ولدا یحتاج إلى هذا التطهیر والاغتسال. فلما عاد زید إلى منزله أخبرته امرأته بمجئ رسول الله (ص) وقوله لها: سبحان الذی خلقك! فلم یعلم زید ما أراد بذلك و ظن أنه قال ذلک لما أعجبه من حسنها؛ فجاء إلى النبی (ص) و قال له:
یا رسول الله ان امرأتی فی خلقها سوء و انى أرید طلاقها فقال النبی (ص):
أمسک علیك زوجک واتق الله و قد كان الله عزوجل عرفه عدد أزواجه و ان تلک المراء منهن فأخفى ذلک فی نفسه و لم یبده لزید و خشی الناس ان یقولوا: ان محمدا یقول لمولاه:
ان امرأتک ستكون لی زوجه یعیبونه بذلک فأنزل الله عز وجل: ...
متن مناظره او با مأمون به نقل از این کتاب:
فأخبرنی عن قول الله عزوجل:
وإذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک زوجك و اتق الله و تخفى نفسک ماالله مبدیه و تخشى الناس و الله أحق ان تخشیه) قال الرضا (ع):
ان رسول الله (ص) قصد دار زید بن حارثه بن شراحیل الكلبی فی أمر اراده فراى امرأته تغتسل، فقال لها: سبحان الذی خلقك! وإنما أراد بذلك تنزیه الباری عزوجل عن قول من زعم أن الملائكه بنات الله فقال الله عزوجل: أفأصفاكم ربكم بالبنین و اتخذ من الملائكه إناثا انكم لتقولون قولا عظیما؛ فقال النبی: لما رآها تغتسل: سبحان الذی خلقك ان یتخذ له ولدا یحتاج إلى هذا التطهیر والاغتسال. فلما عاد زید إلى منزله أخبرته امرأته بمجئ رسول الله (ص) وقوله لها: سبحان الذی خلقك! فلم یعلم زید ما أراد بذلك و ظن أنه قال ذلک لما أعجبه من حسنها؛ فجاء إلى النبی (ص) و قال له:
یا رسول الله ان امرأتی فی خلقها سوء و انى أرید طلاقها فقال النبی (ص):
أمسک علیك زوجک واتق الله و قد كان الله عزوجل عرفه عدد أزواجه و ان تلک المراء منهن فأخفى ذلک فی نفسه و لم یبده لزید و خشی الناس ان یقولوا: ان محمدا یقول لمولاه:
ان امرأتک ستكون لی زوجه یعیبونه بذلک فأنزل الله عز وجل: ...
همچنین در تفسیر مجمع البیان در توجیه این امر آمده است که:
اگر گفته شود پیامبر گرامى با دیدن جمال و كمال "زینب" از او خوشش آمد و عشق او را به دل گرفت و آرزو كرد كه كاش همسرى مانند او را الله به وى ارزانى دارد و این امید را در دل نگه میداشت کار ناروائی نیست.
محمد از زینب بنت جحش که دختر عمهاش بود برای کسی که در آن زمان فرزندش محسوب میشد یعنی زید خواستگاری نمود، زید بردهای بود که خدیجه او را از بازار عکاظ مکه خریده و به محمد بخشیده بود، هنگامی که محمد ادعا نمود که فرستادهی الله است زید وی را تصدیق نمود و محمد هم اعلام نمود که زید درست مانند فرزند واقعی اوست و از وی ارث میبرد، زیرا در آن زمان فرزند خوانده درست مانند فرزند حقیقی محسوب میشد.
تفسیر قمی که از جمله موثق ترین و قدیمیترین تفسیر شیعه و صاحب آن یعنی علی ابن ابراهیم قمی استاد کلینی بوده در این رابطه میگوید که محمد به مردم اعلام نمود که " ای مردم، گواهی دهید که زید فرزند من است، او از من ارث میبرد و من هم از او ارث میبرم و او را زید ابن محمد میخواندند و محمد وی را زید محبت مینامید... متن عربی: ...اشهدوا ان زیدا ابنی أرثه ویرثنی، فكان یدعى زید ابن محمد (ص) فکان رسول الله یحبه وسماه زید الحب... (تفسیر قمی جلد 2 صفحه 172)همین حدیث با همین لفظ در تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 322 و در تفسیر الصافی فیض کاشانی جلد 4 صفحه 163 و جلد 6 صفحه 10 و در بحار الانوار جلد 22 صفحه 215 و ... نیز آمده است.
خانوادهی زینب ابتدا تصور کردند که محمد زینب را برای خودش خواستگاری میکند و خوشحال شدند اما پس از اینکه متوجه شدند برای زید است این موضوع را توهین تلقی کرده نپذیرفتند، این موضوع برای محمد که ادعا داشت از روی هوا و هوس سخنی نمیگوید و سخنانش وحی است سنگین تمام شد و از قول الله بیان نمود که:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا (احزاب /36 ) هیچ مرد و زن با ایمانی نباید هنگامی كه الله و فرستادهاش امری را لازم بدانند گزینهای غیر از این اختیار نماید، و هر كس نافرمانی الله و فرستادهاش را كند به گمراهی آشكاری گرفتار شده است."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر