6. علی دشتی
علی دشتی، بیست و سه سال، برگ 115:
و ششمی عبدالله بن سعد بن ابی سرح نام داشت که مدتی در مدینه از نویسندگان وحی بود. ولی گاهی آخر آیات را با اجازه پیغمبر تغییر میداد. مثلاً پیغمبر گفته بود: «والله عزیز حکیم» او میگفت: چطور است بگذاریم «والله علیم حکیم». پیغمبر میگفت مانعی ندارد. پس از تکرار چند تغییر از این قبیل از اسلام برگشت. به این دلیل که چگونه ممکن است وحی الهی با القاء من تغییر کند و از مدینه به سوی قریش رفته، مرتد شد.
7. دکتر محمود رامیار، تاریخ قرآن، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ ششم 1384، برگ 266:
دیگری (کاتب دیگر) که حتی گفته اند نخستین کاتب وحی بود! عبدالله بن سعده بن ابی السَّرح است. خطی خوش داشت و گاهی کتابتی می کرد. بعد مرتد شد و از مدینه به مکه گریخت. در آنجا به خود می بالید که گاهی به جای «سمیعٌ بصیر» می نوشته «سمیعٌ علیم» و یا در جای «خبیر» مینوشته است «بصیر». درباره او بود که آیه (106:16) و یا (93:6) نازل شد (ابن سعد 2:98/1 و سیره ابن حزم 232). یکی از شش نفری بود که روز فتح مکه پیامبر امر به کشتنشان فرمود. (طبری 1639:1) اما عثمان برادر رضاعیش چند روز بعد او را نزد رسول خدا آورد و اصرار ورزید که برای او تامین (امان) بگیرد. ساعتی رسول خدا درنگ فرمود و بعد او را امان داد (طبری 1639:1). وقتی خارج شدند پیامبر به صحابه فرمود: چرا کسی از ما گردنش را نزد؟ یکی از انصار گفت: چشم دوخته بودیم که اشاره ای بفرمائی. پیامبر فرمود: اشارت چشم بر پیامبران نیست (ابوداود: حدود 1، جهاد 117، نسائی: تحریم 14).
8.دکتر علی میر فطروس، اسلامشناسی
مرتد شدن « كاتب وحی »
از جمله وقایع قابل توجهْ سال های نخستین پیغمبری محمد ؛ ارتداد و كافر شدن ” عبدالله بن ابی سرح ” از دین اسلام است.
« ابی سرح »كه زمانی از نزدیك ترین اصحاب و محارم محمد و ” كاتب وحی ” بود ؛ پس از مدتی نسبت به كیفیت نزول آیات قرآن
و ماهیت ” وحی ” و پیغمبری محمد تردید میكند زیرا : او چندین بار كلمات و جملات آیات نازل شده را بدلخواه خود تغییر میدهد
و پیغمبر نیز آن آیات ” تحریف شده ” را می پذیرد ؛ این امر ؛ تردید و گمان « ابی سرح » را برانگیخت.
سرانجام « ابی سرح » در مورد آیهْ « فتبارك الله احسن الخالقین » ( سورهْ مؤمنون – آیهْ 14 ) با پیغمبر اختلاف پیدا كرد ؛
او معتقد بود كه : ” این آیهْ را من سروده ام و محمد آنرا از من دزدیده است ”. – ( آیهْ 93 – سورهْ انعام اشاره به همین ماجرا است )
« ابی سرح » پس از این اختلاف ؛ از دین اسلام برگشت و پیغمبر خون او را حلال ساخت.
كامل – ج 1 – ص 295 + تفسیر شریف لاهیجی – ج 1 – ص 795 – 794 + درسهائی دربارهْ اسلام – گلدزیهر – پانوشت – ص 373 + تاریخ طبری – ج 4 – ص 1303 و 1187 + تفسیر شیخ الفتوح رازی – ج 5 – ص 7 و 8 + فتوح البلدان – بلاذری – ص 383 – 384.
9. از هجرت تا رحلت، سید علی اکبر قریشی، بخش حرکت بسوی مکه
عبدالله بن ابى سرح كه قرآن را به عمد غلط نوشته بود، عثمان بن عفان را براى او پیش رسول خدا صلى الله علیه و آله وساطت كرد برادر رضاعى او بود، حضرت در قبول كردن وساطت بسیار تاءخیر كرد تا شاید یك نفر برخاسته و او را بكشد، آخر با سماجت عجیب عثمان ، حضرت اكراها به او پناه داد و به یاران پرخاش كرد كه آیا كسى نبود برخاسته و آن فاسق را بكشد، مردى گفت : یا رسول الله صلى الله علیه و آله اگر با چشم اشاره مى كردى او را كشته بودم .
9. دکتر مسعود انصاری، نگاهی نو به اسلام، برگ 191
یکی از منطقی ترین فرنودها برای اثبات اینکه کتاب قرآن بوسیله خود محمد به رشته نگارش درآمده، رویداد وابسته به «عبدالله بن سعد بن ابی سرح» یکی از کاتبان قرآن میباشد. هنگامی که محمد در مدینه سکونت داشت، عبدالله و چهار نفر دیگر را استخدام کرده بود تا به اصطلاح الهاماتی را که به او میشود، به رشته نگارش در آورند. در چندین مورد، هنگامی که محمد موضوعی را به عبدالله دیکته میکرد، وی عقیده اصلاحی اش را در آن باره اظهار میداشت و محمد نیز بدون هیچگونه اعتراض یا مقاوتی عقیده او را میپذیرفت. پس از چندین مرتبه که عبدالله نگر مشورتی و اصلاحی خود را برای محمد بیان کرد و وی بدون هیچ بازتابی به پیشنهادات او تسلیم شد، عبدالله ایمانش را نسبت به محمد و قرآن بعنوان یک کتاب الهی از دست داد و محمد را ترک کرد و به مکه رفت و به قریش پیوست. (Ibn Warraq, Why am I not a Muslim ,Amherst, New York: Prometheus Books, 1995, p 114)
محمد دستور داده بود چند نفر از مخالفانش ولو آنکه خود را به پرده های خانه کعبه چسبانیده باشند، اعدام شوند که یکی از آنها عبدالله بود. در زمانی که محمد بر مکه پیروز شد، عبدالله دستگیر شد و محمد دستور داد او را اعدام کنند. ولی عثمان داامد محمد که برادر رضاعی عبدالله بود، از محمد درخواست بخشش او را نمود. محمد برای مدتی سکوت کرد و به درخواست عثمان پاسخی نداد. پس از مدتی محمد سکوتش را درباره سرنوشت عبدالله شکست و به پیروانش گفت: «من در باره عبدالله سکوت کردم تا یکی از شما سر او را برای من بیاورید.» یکی از انصار گفت: «چرا تو به من اشاره ای نکردی تا سرش را برایت بیاورم.» محمد پاسخ داد: «پیامبر با اشاره دستور کشتن کسی را نمیدهد (At-Tabari, the history of Tabari, vol 8, pp 178-179, Ibn Ishaq, p 550) محمد سرانجام از روی بی میلی عبدالله را بخشید.
10. استوار غلام دانایی، در دگر اندیشی و سرکوب اسلامی
عبدالله بن سعد بن ابى سرح (عبدالله بن ابى سرح) که منشی محمد وباصطلاح «کاتب وحى» بود. اودرجریان نگارش قرآن ازاسلام برگشت وازترس مسلمانان ازمدینه به مكه بازگشت. عبدالله در مكه مىگفت: «من به هر گونهكه مىخواستم نظر پیامبر(ص) را درباره نوشتن قرآن تغییر مىدادم.» بر طبق گزارش واقدى او مىگفت: «من هر چهمىخواستم مىنوشتم و آنچه را كه مىنوشتم به من وحى مىشد. همان گونه كه به محمد(ص) وحى مىشد.» (واقدى، المغازى، 865-866/2)
اگرترس ازنفوذعثمان نبود محمد دربرخورد نخست عبدالله را به قتل رسانیده بود: «عبدالله… درروزفتح مکه فرارکرد وپیش عثمان رفت که برادر شیری وی بود وعثمان وی را نهان کرد وچون مردم مکه آرام گرفتند، وی را پیش پیمبرآورد وبرایش امان خواست. گویند پیمبرمدتی درازخاموش ماند سپس گفت چنین باشد وچون عثمان عبدالله را ببرد پیمبربه اطرافیان خویش گفت:
ـ بخدا خاموش ماندم مگریکی تان برخیزد وگردن اورا بزند.» (طبری، ج 3، ص 1187)
بحث
در بالا من زمینه ها و جزئیات پشت دستور قتل عبدالله ابن سرح را ارائه کردم. او تهدیدی بر اعتبار قرآن بود. او یک مسلمان بود و با محمد در نوشتن وحی ها همکاری میکرد، و بعضی از اوقات او تغییرات اندکی در آنچه محمد به او دیکته کرده بود را در نوشتن قرآن پیشنهاد میداد یا تغییرات و حذف های کلانی را در متنی که به او دیکته شده بود انجام میداد. عبدالله ابن سرح دریافت که اگر قرآن واقعا از طرف خدا میبود، محمد نباید به او اجازه میداد که وحی های نازل شده را تغییر دهد. عبدالله فهمید که اسلام و قرآن باطل هستند و برای همین به مکه بازگشت.
بعد از اینکه محمد مکه را فتح کرد، و دستوری برای قتل او صادر کرد، او به عثمان برادر رضاعی اش که از صحابه نزدیک پیامبر بود پناه آورد. بعد ها سرح تقاضای عفو کرد. محمد مایل بود که یکی از یارانش ترتیب او را بدهد، اما آنها نمیدانستند که باید چکار کنند، زیرا آنها نمیتوانستند ذهن محمد را بخوانند و غیب نمیدانستند، بنابر این محمد سر انجام به او عفو داد.
در اینجا ما در میابیم که محمد واقعا مرگ سرح را خواستار بوده است، اما او این میل خود را بگونه ای بسیار نابخردانه دنبال میکند. محمد فرمان صادر میکند که سرح باید کشته شود، اما نمیتواند این قصد خود را پیاده کند زیرا او نمیخواست که با سر اشارتی بکند یا چشمکی بزند؟؟؟ چرا محمد خودش او را نکشت؟ اگر کار این مرد آنقدر بد بوده است که باید کشته میشد، برای چه محمد اصرار نکرد که این مجازات پیاده شود؟ این چگونه قانونی است؟ عبدالله جرم بزرگی انجام داده است و مکافات او این است که باید کشته شود ولی محمد چون نمیخواهد سرش را تکان بدهد و یا نشانه ای بدهد از مجازات او را پیاده نمیکند؟؟؟
توجه داشته باشید که خود قرآن در سوره انعام آیه 93 سرح را «ستمکار» نامیده است.
این نشان میدهد که محمد از روی امیال خودش دستورات الکی صادر میکرد. این مرد هیچ جرم بزرگی انجام نداده بود، او تنها محمد و قرآن را رسوا کرده بود. محمد میخواست که او را تنها به دلایل شخصی بکشد. محمد بر اساس امیال خود مردم را میکشت و یا آنها را زنده میگذاشت، نه بر اساس قانون و عدالت.
بسیاری از مسلمانان امروزه ادعا میکنند،
«قرآن سخنانی از طرف الله است، که توسط جبرئیل فرشته به همین معنی و انشایی که امروز وجود دارد نازل شده است و اثری یگانه است که توسط خود الله حفظ شده است.
اما ما میبینیم که قرآن تحریف شده است. به یاد داشته باشید، تمام منابعی که من ارائه کردم (بغیر از شریعتی که مترجم اضافه کرده است) از نویسندگان قدیمی، مخلص و متخصص مسلمان بوده است. این افراد از مسلمانان مومن بودند، نه اصلاح طلبان، یا مسلمانان لیبرال که بخواهند برای امیال خود چهره واقعی اسلام را تغییر دهند و به دینشان خیانت کنند.
پس حتی در نوشتارهای تاریخی اسلام نیز ما اسنادی در اثبات تحریف قرآن می یابیم. توجه داشته باشید که این مطالب که توسط عبدالله ابن ابی سرح به قرآن اضافه شده اند هنوز هم در قرآن هستند.
پرسشها
1) چرا محمد آماده بود که تغییرات پیشنهادی سرح را در «وحی» هایش بپذیرد؟
2) اگر محمد به همین سادگی پیشنهادات سرح را قبول میکرد، آیا ممکن نیست که سایر جاهای قرآن نیز از سایر آدمها گرفته شده باشد؟
دانشمندان مدرن نشان داده اند که سبک قرآن شکسته شده است، و دوباره ترکیب شده است، به کتاب » Bell’s Introduction to the Qur’an» برای جزئیات خطاهای متنی و سبکی قرآن مراجعه کنید.
3) از آنجا که محمد چیزهایی که سرح اضافه میکرد را میپسندید، آیا ممکن نیست که او داستانهای دیگری نیز را که میپسندید برای آرایش قرآن، بدان اضافه کرده باشد؟ بررسی ترکیب قرآن، به ما نشان میدهد که داستانهای بسیاری در آن وجود دارد که از منابع دینی دیگر مانند عهد عتیق، عهد جدید، سایر کتابهای یهودی مثل میشنا، میدراش، تفسیر های خاخامهایی مانند پریک الیزر (Pirke Eliezer)، داستانهای گرفته شده از صابئین، و سایر ادیان غیر الهی که پیش از محمد وجود داشته اند گرفته شده است، آیا ممکن نیست که تمام قرآن کپی شده از سایر کتابهای موجود در زمان محمد بوده باشد؟
4) اگر این ماجرای سرح یک دروغ است، چرا بسیاری از مسلمانان نخستین آنرا ثبت کرده اند؟ مسلماً مسلمانان چیزی را گزارش نمیکردند که به ایمانشان صدمه بزند.
نتیجه گیری
برای اینکه نشان داده شود قرآن کتابی زمینی و باطل است شواهدی آورده شد. نویسندگان مسلمان قدیمی نشان داده اند که در قرآن تحریف وجود دارد. آنها همچنین انگیزه های واقعی محمد را نشان داده اند. سرح به قرآن چیزهایی را افزود، او باطل بودن اسلام را دریافت و اسلام را ترک کرد. محمد بعد فهمید که تهدید دیگری برای اعتبارش بوجود آمده است. بعد از اینکه محمد مکه را فتح کرد او دستور داد که سرح را بکشند تا این تهدید از بین برود. محمد به دلیل بادسری خود نتوانست سرح را بکشد و مجبور شد که او را ببخشد. تا همین امروز این تحریف در قرآن وجود دارد. همچنین ما دیده ایم که محمد بر اساس امیال خودش رفتار میکرده است نه بر اساس قانون محکم الهی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر