صفاتی که قرآن برای الله خدای مسلمانان بیان مینماید (تجسیم)، دقیقا صفات انسانی است که برخی اوقات در نهایت مهربانی قرار دارد گاهی هم در نهایت خشم و غضب مانند دشنام دادن او به ابولهب و زنش و آرزوی بریده شدن هر دو دست ابولهب، آرزوئی که هیچگاه محقق نشد؛ صفات رحمان و رحیم و همچنین قهار(خشمناک) و منتقم (انتقام گیرنده) در همین راستاست؛ برخی دیگر از صفاتش بعد دیگر انسان میباشد مانند اینکه آزمایش میکند تا بر امری اگاهی پیدا نماید؛ تمامی این صفات معنوی هستند، اما آیا صفات ملموس فیزیکی برای الله در منابع معتبر اسلامی بیان شده که در راستای صفات فیزیکی انسان باشد؟ برای پاسخ به این پرسش به قرآن مراجعه میکنیم.
زمانی که در سال ششم هجری حدود 1500 نفر ازمسلمانان به همراه محمد برای ادای عمره راهی مکه شدند قریشیان راه آنان را بستند، محمد عثمان ابن عفان را جهت توضیح اینکه هدف جنگ نیست بلکه ما میخواهیم عمره را به جا بیاوریم به مکه فرستاد، پس از اینکه عثمان دیر کرد، مسلمانان گمان کردند که او را کشتند، این بود که محمد از آنان خواست تا با هم بیعت نمایند که برا انتقام از خون عثمان با آنانه بجنگند، آنان زیر درختی نشتستند و هر کدام گروه گروه دستشان را به نشانهی بیعت با محمد روی هم گذاشتند، محمد هم از قول الله آیهای بیان نمود که الله از این کارآنان بسیار خرسند گشته :
لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا (فتح/18) بدون شک الله هنگامى كه مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت مینمودند از آنان خشنود شد و به آنچه در دلهایشان بود یقین حاصل کرد پس بر ایشان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیكى به آنها پاداش داد.
محمد به گفته بالا بسنده ننمود و از شدت خوشحالی دست الله را هم بر دست آنان گذاشت:
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (فتح/10) در حقیقت كسانى كه با تو بیعت میكنند جز این نیست كه با الله بیعت میکنند دست الله بالاى دستهاى آنان است؛ پس هر كه پیمان شكنى كند تنها به زیان خود پیمان میشکند و هر كه بر آنچه با الله پیمان بسته وفادار بماند به زودى الله پاداشى بزرگ به او میبخشد.
برخی ممکن است بگویند در اینجا منظور از دست قدرت است، اگر چنین است باز الله خود را به یکی از ایزارهای انسانی تشبیه کرده که انسانها آن را نماد قدرتشان میدانند، البته در این آیه و آیات پائین کاملا واضح است که منظور از دست همان دستی است که انسانها دارند:
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِینَ (ص/74) گفت اى ابلیس، چه چیزى تو را از سجده به آنچه که با دستان خویش آفریدهام، بازداشت؟ آیا خودبزرگ بینی نمودی یا از بلندمرتبگانی؟
وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (ذاریات/47) ما آسمان را با دست بنا نمودیم و همانا ما آنرا وسعت دهنده(ی همه چیز) هستیم. شرح
در آیه زیر نیز به الله صفات انسانی داده شده که روز قیامت زمین در پنجه (چپ) و آسمان در دست راست اوست :
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِكُونَ (زمر/67) و الله را آن گونه كه شایسته است به بزرگى نشناختهاند و در حالی که روز قیامت تمام زمین در پنجهی اوست و آسمانها در هم پیچیده به دست راست اوست، او پاک است از آنچه که با او شریک میکنند.
این آیه میخواهد بزرگی الله را نشان دهد و بگوید که زمین را در مشتش میگیرد، در صورتی که با توجه به دانش امرزی بشری چیزی جز حقارت او را نشان نمیدهد، زیرا اگر کره زمین در مشت الله جا بگیرد بدان معناست که خدای مورد نظر اسلام بسیار کوچکتر از منظومه خورشیدی است تا چه برسد به کهکشان راه شیری که شامل ملیاردها ستاره است و اگر بدانیم که در جهان صد ملیارد کهکشان وجود دارد بیشتر به حقارت این خدا پی میبریم. (داستان پیدایش زمین و اسمان در قرآن)
و ایات مشابه دیگر، اکنون منابع معتبر حدیثی هر دو فرقهی اسلام را بررسی مینمائیم.
در تفسیر الصافی فیض کاشانی از قول محمد گفته شده که الله یک مشت خاک رس را با دست راستش گرفت و با هر دو دستش مخلوط کرد... (تفسیر الصافی / جلد 1 / صفحه 414) ... (1) جالب است بدانید که در همین کتاب گفته شده پس از اینکه الله حوا را آفرید آدم او را در شکاف باسن خود قرار داد تا دلیلی باشد که زن باید دنبال رو مرد باشد.(شرح)
در تفسیر المیزان به نقل از الکافی شیخ کلینی آمده است:
هنگامی که الله خواست آدم را خلق کند، در اولین لحظات از روز جمعه جبرئیل را برانگیخت، دست راستش را مشت کرد، مشتی که از آسمان هفتم تا آسمان دنیا ادامه داشت و از هر آسمان خاکی را گرفت و یک مشت خاک دیگری هم از زمین هفتم بالائی و مشتی هم از زمین هفتم پائینی گرفت، پس الله عزوجل کلمهاش را دستور داد و (خاک) مشت اولی را با دست راست و مشت دومی را با دست چپ گرفت پس گل را سرشت دو سرشتی و در زمین و آسمان منتشر کرد، پس به کسی که در دست راستش بود گفت: "از تو رسولان و پیامبران و اوصیا و صدیقین و مؤمنین و شهداست، هر کسی که برایش کرامت میخواهم پس واجب است برای آنها آنچه که برایشان است و آنچه که میگوید همانگونه که گفت و به کسی که در دست چپش بود گفت "از تو مشرکین و منافقین و طاغوتها است و کسی که بخواهم شقی و بدکار باشد پس واجب است که آنچه که میگوید همانگونه که گفت.
سپس هر دو خاک را باهم مخلوط نمود و این است تفسیر " ان الله فالق الحب و النوی"... (انعام/95)؛ پس الحب گل مؤمن است که الله در آن مهرورزی گذاشته و "النوی" گل کافر است که ... (تفسیر المیزان / جلد 7 / صفحه 308) (2)
در روایات متعدد و با سند صحیح از هر دو مذهب اسلامی وارد شده که الله آدم را به شکل خودش خلق نمود:
در صحیح بخاری حدیث شماره 6227 و در صحیح بخاری حدیث شماره 2841 از قول محمد گفته شده که الله آدم را به شکل خودش آفرید، قدش 60 گز بود (3)؛ همین حدیث در صحیح مسلم حدیث شماره 2612 به شکل دیگری هم وجود دارد(4)
الله عزول خلق آدم علی صورته.
شیعه در توجیه حدیث بالا میگوید که این شکل کاملا جدیدی از مخلوقش بود که الله آن را برگزید و ان را به خود نسبت داد همانگونه که کعبه و روح به خود نسبت داد و گفت "خانهام" و "از روحم در آن دمید" (الکافی شیخ کلینی / جلد 1 / صفحه 134؛ شیخ صدوق /کتاب التوحید / صفحه 103 ؛ تفسیر المیزان / جلد 12 / صفحه 174) (5)
قرآن میگوید:
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ (بقره/138) رنگآمیزی الله است و چه کسی از الله رنگآمیزی بهتری دارد ؟ و ما تنها بندگی او را میکنیم. (به نظر میرسد این هم از همان دست فراموشکاری محمد است که یادش رفته باید به جای الله سخن بگوید) البته با توجه به آیات پیش از آن به نظر میرسد منظور از رنگآمیزی الله، اسلام است؛ ولی در هر صورت الله خودش را نقاش معرفی کرده، صفتی انسانی، اگر هم بگویند که سخن الله نیست بلکه کلام محمد است باز به قول معروف عذری است بدتر از گناه.
همچنین الله دارای چشم است:
فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِیهَا مِن كُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ(مؤمنون/27) به او (نوح) وحی نمودیم که کشتی را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و هنگامی که فرمان ما رسید و آب از تنور بیرون شد، از هر جنسی دو تا و نیز خانوادهی خود را مگر آن کس که پیش از این در باره او سخن رفته است (زنت) با خود ببر و درباره ستمکاران با من سخن مگوی که آنها همه غرق شدگان هستند.
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (هود/37) و كشتى را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و با من درباره كسانى كه شرك ورزیدهاند، سخن مگو، كه آنان غرق شدنى هستند.
شرح خرافات نوح
و دارای صورت است:
وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (رحمن/27) و صورت پروردگار صاحب جاه و مقام و گرامی توست که باقی می ماند.
شاید گفته شود که وجه به معنی صورت نیست، به این ایه توجه فرمائید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ... (مائده/6) ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به نماز برخاستید ، صورتها و دستهایتان ، را تا آرنج بشویید....
جالب است بدانید طبق ایه صریح قرآن الله دارای ساق پاست .
شاید مسلمین بگویند که منظور الله تنها تمثیل است نه اینکه خود او واقعا دست و چشم و پا و صورت داشته باشد، در پاسخ باید گفت، انسان به این خاطر این تمثیلها را به کار میبرد که خود هر کدام از آنها را دارد، زیرا اگر دست هم فرضا سنبل قدرت باشدبه دلیل دست داشتن انسان است؛ برای برخی از پرندگان چنگال و چرندگان شاخ سنبل قدرت است، چرا انسان از چنین تشبیهاتی استفاده نمیکند؟ پاسخش روشن است، زیرا هیچکدام از اینها را ندارد، گرچه در مورد الله هنگام ساخت انسان گفته که با دستم آن را ساختم.
دربعضی از منابع اسلامی حدیثی وجود دارد که محمد الله را به شکل جوان بی ریش دید در برخی دیگر از روایات آمده که او به پایش حنا داده بود و در جائی از روایات گفته شده که دمپائی از جنس طلا پوشیده بود، به نظر من معتبرترین آنها این روایت است که از محمد نقل شده " پروردگارم را در خواب به صورت جوانی که در سرش مو داشت و دمپائی از طلا که بر فرشی از طلا بود را دیدم". (مجمع الزوائد و منبع الفوائد هیثمی/ صفحه 2158 حدیث شماره 11745)(6)
در اصول کافی جلد 1 صفحه 102 گفته شده که محمد الخزار از امام رضا پرسید "آیا درست است رسول الله پروردگارش را به شکل جوان زیبای 30 ساله دید او میگوید که آن شخصی که حنا به پایش بسته بود رسول الله بود و با قلبش به الله نگاه کرد و. او مانند نوری پنهان شدهای بود که به او نشان دادند و او نورهای سبز و قرمز و سفید را دید". (7)
جالب اینجاست که بدانید الله، علاوه بر اینکه مشخصات انسانی بالا را دارد، به دلیل شکوه زیادش، خود را به انسانها نشان نمیدهد؛ او در زمان موسی و در پاسخ به درخواست دیدن او، گفت که:
وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْكَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَیْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)هنگامی که موسی به قرارگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت؛ گفت "ای پروردگار من، خود را نمایان ساز تا به تو نگاه کنم؛ گفت: هرگز مرا نخواهی دید، به آن کوه نگاه کن، اگر بر جای خود قرار یافت، تو نیز مرا خواهی دید؛ هنگامی که پروردگارش (با نشان دادن خود به کوه) کوه را شکوه داد، آن را خرد کرد و موسی بیهوش بیفتاد، هنگامی که به هوش آمد گفت " تو پاکی"، به تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم.
البته با توجه به بیماری شیزوفرنی محمد گفتن این جملات از او کاملا منطقی است.
=============================================
(1) قال رسول الله (ص) ان الله تبارک و تعالى قبض قبضه من طین فخلطها بیمینه و كلتا یدیه یمین فخلق منها ادم ...
(2) و فی الكافی باسناده عن ابراهیم عن ابی عبد الله (ع) قال: ان الله عزوجل لما اراد ان یخلق آدم، بعث جبرئیل فی اول ساعه من یوم الجمعه فقبض بیمینه قبضه بلغت من السماء السابعه الى السماء الدنیا، و اخذ من كل سماء تربه و قبض قبضه اخرى من الارض السابعه العلیا الى الارض السابعه القصوى، فأمر الله عزوجل كلمته فامسک القبضه الاولى بیمینه و القبضه الأخرى بشماله، ففلق الطین فلقتین فذرا من الارض ذروا و من السماوات ذروا فقال للذی بیمینه "منک الرسل و الانبیاء و الاوصیاء و الصدیقون و المؤمنون و الشهداء و من ارید كرامته فوجب لهم ما لهم ما قال كما قال، و قال للذی بشماله "منک الجبارون و المشركون و المنافقون و الطواغیت و من ارید هو انه او شقوته فوجب لهم ما قال كما قال.
ثم ان الطینتین خلطتا جمیعا و ذلک قوله تعالى "إن الله فالق الحب والنوى" فالحب طینه المؤمنین التی القى الله علیها محبته و النوى طینه الكافرین...
(3) خلَقَ اللَّهُ ادمَ علَى صورَتهِ طُولهُ ستُّونَ ذِراعًا فَلَمّا خَلقَهُ قالَ اذْهبْ فَسلِّمْ علَى أُولَئكَ النّفَرِ منْ الْملائِكَةِ جلُوسٌ فاسْتمِعْ ما یُحیُّونكَ فإِنّهَا تحِیَّتكَ وتَحِیّةُ ذُرّیَّتكَ فَقالَ السّلامُ عَلیْكمْ فَقالُوا السَّلام عَلیْكَ وَ رَحْمةُ اللَّهِ فزَادُوهُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ فَكلُّ منْ یدْخلُ الْجنَّةَ علَى صورَةِ آدمَ فلَمْ یزَلْ الْخلْقُ ینْقُص بعْد حَتّى الان.
(4) إذَا قاتلَ أَحَدكُمْ أَخاهُ فَلْیجْتنِبْ الْوجْهَ فَإنَّ اللَّهَ خَلقَ آدمَ علَى صورتِه.
(5) ان الله خلق آدم على صورته فقال هی صوره محدثه، مخلوقه واصطفاها الله و اختارها على سائر الصور المختلفه، فأضافها إلى نفسه، كما أضاف الكعبه إلى نفسه، و الروح إلى نفسه، فقل " بیتی " و "نفخت فیه من روحی".
زمانی که در سال ششم هجری حدود 1500 نفر ازمسلمانان به همراه محمد برای ادای عمره راهی مکه شدند قریشیان راه آنان را بستند، محمد عثمان ابن عفان را جهت توضیح اینکه هدف جنگ نیست بلکه ما میخواهیم عمره را به جا بیاوریم به مکه فرستاد، پس از اینکه عثمان دیر کرد، مسلمانان گمان کردند که او را کشتند، این بود که محمد از آنان خواست تا با هم بیعت نمایند که برا انتقام از خون عثمان با آنانه بجنگند، آنان زیر درختی نشتستند و هر کدام گروه گروه دستشان را به نشانهی بیعت با محمد روی هم گذاشتند، محمد هم از قول الله آیهای بیان نمود که الله از این کارآنان بسیار خرسند گشته :
لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا (فتح/18) بدون شک الله هنگامى كه مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت مینمودند از آنان خشنود شد و به آنچه در دلهایشان بود یقین حاصل کرد پس بر ایشان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیكى به آنها پاداش داد.
محمد به گفته بالا بسنده ننمود و از شدت خوشحالی دست الله را هم بر دست آنان گذاشت:
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (فتح/10) در حقیقت كسانى كه با تو بیعت میكنند جز این نیست كه با الله بیعت میکنند دست الله بالاى دستهاى آنان است؛ پس هر كه پیمان شكنى كند تنها به زیان خود پیمان میشکند و هر كه بر آنچه با الله پیمان بسته وفادار بماند به زودى الله پاداشى بزرگ به او میبخشد.
برخی ممکن است بگویند در اینجا منظور از دست قدرت است، اگر چنین است باز الله خود را به یکی از ایزارهای انسانی تشبیه کرده که انسانها آن را نماد قدرتشان میدانند، البته در این آیه و آیات پائین کاملا واضح است که منظور از دست همان دستی است که انسانها دارند:
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِینَ (ص/74) گفت اى ابلیس، چه چیزى تو را از سجده به آنچه که با دستان خویش آفریدهام، بازداشت؟ آیا خودبزرگ بینی نمودی یا از بلندمرتبگانی؟
وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (ذاریات/47) ما آسمان را با دست بنا نمودیم و همانا ما آنرا وسعت دهنده(ی همه چیز) هستیم. شرح
در آیه زیر نیز به الله صفات انسانی داده شده که روز قیامت زمین در پنجه (چپ) و آسمان در دست راست اوست :
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِكُونَ (زمر/67) و الله را آن گونه كه شایسته است به بزرگى نشناختهاند و در حالی که روز قیامت تمام زمین در پنجهی اوست و آسمانها در هم پیچیده به دست راست اوست، او پاک است از آنچه که با او شریک میکنند.
این آیه میخواهد بزرگی الله را نشان دهد و بگوید که زمین را در مشتش میگیرد، در صورتی که با توجه به دانش امرزی بشری چیزی جز حقارت او را نشان نمیدهد، زیرا اگر کره زمین در مشت الله جا بگیرد بدان معناست که خدای مورد نظر اسلام بسیار کوچکتر از منظومه خورشیدی است تا چه برسد به کهکشان راه شیری که شامل ملیاردها ستاره است و اگر بدانیم که در جهان صد ملیارد کهکشان وجود دارد بیشتر به حقارت این خدا پی میبریم. (داستان پیدایش زمین و اسمان در قرآن)
و ایات مشابه دیگر، اکنون منابع معتبر حدیثی هر دو فرقهی اسلام را بررسی مینمائیم.
در تفسیر الصافی فیض کاشانی از قول محمد گفته شده که الله یک مشت خاک رس را با دست راستش گرفت و با هر دو دستش مخلوط کرد... (تفسیر الصافی / جلد 1 / صفحه 414) ... (1) جالب است بدانید که در همین کتاب گفته شده پس از اینکه الله حوا را آفرید آدم او را در شکاف باسن خود قرار داد تا دلیلی باشد که زن باید دنبال رو مرد باشد.(شرح)
در تفسیر المیزان به نقل از الکافی شیخ کلینی آمده است:
هنگامی که الله خواست آدم را خلق کند، در اولین لحظات از روز جمعه جبرئیل را برانگیخت، دست راستش را مشت کرد، مشتی که از آسمان هفتم تا آسمان دنیا ادامه داشت و از هر آسمان خاکی را گرفت و یک مشت خاک دیگری هم از زمین هفتم بالائی و مشتی هم از زمین هفتم پائینی گرفت، پس الله عزوجل کلمهاش را دستور داد و (خاک) مشت اولی را با دست راست و مشت دومی را با دست چپ گرفت پس گل را سرشت دو سرشتی و در زمین و آسمان منتشر کرد، پس به کسی که در دست راستش بود گفت: "از تو رسولان و پیامبران و اوصیا و صدیقین و مؤمنین و شهداست، هر کسی که برایش کرامت میخواهم پس واجب است برای آنها آنچه که برایشان است و آنچه که میگوید همانگونه که گفت و به کسی که در دست چپش بود گفت "از تو مشرکین و منافقین و طاغوتها است و کسی که بخواهم شقی و بدکار باشد پس واجب است که آنچه که میگوید همانگونه که گفت.
سپس هر دو خاک را باهم مخلوط نمود و این است تفسیر " ان الله فالق الحب و النوی"... (انعام/95)؛ پس الحب گل مؤمن است که الله در آن مهرورزی گذاشته و "النوی" گل کافر است که ... (تفسیر المیزان / جلد 7 / صفحه 308) (2)
در روایات متعدد و با سند صحیح از هر دو مذهب اسلامی وارد شده که الله آدم را به شکل خودش خلق نمود:
در صحیح بخاری حدیث شماره 6227 و در صحیح بخاری حدیث شماره 2841 از قول محمد گفته شده که الله آدم را به شکل خودش آفرید، قدش 60 گز بود (3)؛ همین حدیث در صحیح مسلم حدیث شماره 2612 به شکل دیگری هم وجود دارد(4)
الله عزول خلق آدم علی صورته.
شیعه در توجیه حدیث بالا میگوید که این شکل کاملا جدیدی از مخلوقش بود که الله آن را برگزید و ان را به خود نسبت داد همانگونه که کعبه و روح به خود نسبت داد و گفت "خانهام" و "از روحم در آن دمید" (الکافی شیخ کلینی / جلد 1 / صفحه 134؛ شیخ صدوق /کتاب التوحید / صفحه 103 ؛ تفسیر المیزان / جلد 12 / صفحه 174) (5)
قرآن میگوید:
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ (بقره/138) رنگآمیزی الله است و چه کسی از الله رنگآمیزی بهتری دارد ؟ و ما تنها بندگی او را میکنیم. (به نظر میرسد این هم از همان دست فراموشکاری محمد است که یادش رفته باید به جای الله سخن بگوید) البته با توجه به آیات پیش از آن به نظر میرسد منظور از رنگآمیزی الله، اسلام است؛ ولی در هر صورت الله خودش را نقاش معرفی کرده، صفتی انسانی، اگر هم بگویند که سخن الله نیست بلکه کلام محمد است باز به قول معروف عذری است بدتر از گناه.
همچنین الله دارای چشم است:
فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِیهَا مِن كُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ(مؤمنون/27) به او (نوح) وحی نمودیم که کشتی را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و هنگامی که فرمان ما رسید و آب از تنور بیرون شد، از هر جنسی دو تا و نیز خانوادهی خود را مگر آن کس که پیش از این در باره او سخن رفته است (زنت) با خود ببر و درباره ستمکاران با من سخن مگوی که آنها همه غرق شدگان هستند.
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (هود/37) و كشتى را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و با من درباره كسانى كه شرك ورزیدهاند، سخن مگو، كه آنان غرق شدنى هستند.
شرح خرافات نوح
و دارای صورت است:
وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (رحمن/27) و صورت پروردگار صاحب جاه و مقام و گرامی توست که باقی می ماند.
شاید گفته شود که وجه به معنی صورت نیست، به این ایه توجه فرمائید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ... (مائده/6) ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که به نماز برخاستید ، صورتها و دستهایتان ، را تا آرنج بشویید....
جالب است بدانید طبق ایه صریح قرآن الله دارای ساق پاست .
شاید مسلمین بگویند که منظور الله تنها تمثیل است نه اینکه خود او واقعا دست و چشم و پا و صورت داشته باشد، در پاسخ باید گفت، انسان به این خاطر این تمثیلها را به کار میبرد که خود هر کدام از آنها را دارد، زیرا اگر دست هم فرضا سنبل قدرت باشدبه دلیل دست داشتن انسان است؛ برای برخی از پرندگان چنگال و چرندگان شاخ سنبل قدرت است، چرا انسان از چنین تشبیهاتی استفاده نمیکند؟ پاسخش روشن است، زیرا هیچکدام از اینها را ندارد، گرچه در مورد الله هنگام ساخت انسان گفته که با دستم آن را ساختم.
دربعضی از منابع اسلامی حدیثی وجود دارد که محمد الله را به شکل جوان بی ریش دید در برخی دیگر از روایات آمده که او به پایش حنا داده بود و در جائی از روایات گفته شده که دمپائی از جنس طلا پوشیده بود، به نظر من معتبرترین آنها این روایت است که از محمد نقل شده " پروردگارم را در خواب به صورت جوانی که در سرش مو داشت و دمپائی از طلا که بر فرشی از طلا بود را دیدم". (مجمع الزوائد و منبع الفوائد هیثمی/ صفحه 2158 حدیث شماره 11745)(6)
در اصول کافی جلد 1 صفحه 102 گفته شده که محمد الخزار از امام رضا پرسید "آیا درست است رسول الله پروردگارش را به شکل جوان زیبای 30 ساله دید او میگوید که آن شخصی که حنا به پایش بسته بود رسول الله بود و با قلبش به الله نگاه کرد و. او مانند نوری پنهان شدهای بود که به او نشان دادند و او نورهای سبز و قرمز و سفید را دید". (7)
جالب اینجاست که بدانید الله، علاوه بر اینکه مشخصات انسانی بالا را دارد، به دلیل شکوه زیادش، خود را به انسانها نشان نمیدهد؛ او در زمان موسی و در پاسخ به درخواست دیدن او، گفت که:
وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْكَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَیْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)هنگامی که موسی به قرارگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت؛ گفت "ای پروردگار من، خود را نمایان ساز تا به تو نگاه کنم؛ گفت: هرگز مرا نخواهی دید، به آن کوه نگاه کن، اگر بر جای خود قرار یافت، تو نیز مرا خواهی دید؛ هنگامی که پروردگارش (با نشان دادن خود به کوه) کوه را شکوه داد، آن را خرد کرد و موسی بیهوش بیفتاد، هنگامی که به هوش آمد گفت " تو پاکی"، به تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم.
البته با توجه به بیماری شیزوفرنی محمد گفتن این جملات از او کاملا منطقی است.
=============================================
(1) قال رسول الله (ص) ان الله تبارک و تعالى قبض قبضه من طین فخلطها بیمینه و كلتا یدیه یمین فخلق منها ادم ...
(2) و فی الكافی باسناده عن ابراهیم عن ابی عبد الله (ع) قال: ان الله عزوجل لما اراد ان یخلق آدم، بعث جبرئیل فی اول ساعه من یوم الجمعه فقبض بیمینه قبضه بلغت من السماء السابعه الى السماء الدنیا، و اخذ من كل سماء تربه و قبض قبضه اخرى من الارض السابعه العلیا الى الارض السابعه القصوى، فأمر الله عزوجل كلمته فامسک القبضه الاولى بیمینه و القبضه الأخرى بشماله، ففلق الطین فلقتین فذرا من الارض ذروا و من السماوات ذروا فقال للذی بیمینه "منک الرسل و الانبیاء و الاوصیاء و الصدیقون و المؤمنون و الشهداء و من ارید كرامته فوجب لهم ما لهم ما قال كما قال، و قال للذی بشماله "منک الجبارون و المشركون و المنافقون و الطواغیت و من ارید هو انه او شقوته فوجب لهم ما قال كما قال.
ثم ان الطینتین خلطتا جمیعا و ذلک قوله تعالى "إن الله فالق الحب والنوى" فالحب طینه المؤمنین التی القى الله علیها محبته و النوى طینه الكافرین...
(3) خلَقَ اللَّهُ ادمَ علَى صورَتهِ طُولهُ ستُّونَ ذِراعًا فَلَمّا خَلقَهُ قالَ اذْهبْ فَسلِّمْ علَى أُولَئكَ النّفَرِ منْ الْملائِكَةِ جلُوسٌ فاسْتمِعْ ما یُحیُّونكَ فإِنّهَا تحِیَّتكَ وتَحِیّةُ ذُرّیَّتكَ فَقالَ السّلامُ عَلیْكمْ فَقالُوا السَّلام عَلیْكَ وَ رَحْمةُ اللَّهِ فزَادُوهُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ فَكلُّ منْ یدْخلُ الْجنَّةَ علَى صورَةِ آدمَ فلَمْ یزَلْ الْخلْقُ ینْقُص بعْد حَتّى الان.
(4) إذَا قاتلَ أَحَدكُمْ أَخاهُ فَلْیجْتنِبْ الْوجْهَ فَإنَّ اللَّهَ خَلقَ آدمَ علَى صورتِه.
(5) ان الله خلق آدم على صورته فقال هی صوره محدثه، مخلوقه واصطفاها الله و اختارها على سائر الصور المختلفه، فأضافها إلى نفسه، كما أضاف الكعبه إلى نفسه، و الروح إلى نفسه، فقل " بیتی " و "نفخت فیه من روحی".
(6) رأیت ربی فی المنام فی صوره شاب موفر فی خف، علیه نعلان من ذهب على وجهه فراش من ذهب.
(7) من كانت رجلاه فی خضره؟ قال: ذاک محمد كان اذا نظر الى ربه بقلبه جعله فی نور مثل نور الحجب حتى یستبین له ما فی الحجب ان نور الله منه أخضر و منه أحمر و منه أبیض و منه غیر ذلک یا محمد ما شهد له الكتاب والسنه فنحن القائلون به.
(7) من كانت رجلاه فی خضره؟ قال: ذاک محمد كان اذا نظر الى ربه بقلبه جعله فی نور مثل نور الحجب حتى یستبین له ما فی الحجب ان نور الله منه أخضر و منه أحمر و منه أبیض و منه غیر ذلک یا محمد ما شهد له الكتاب والسنه فنحن القائلون به.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر