۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

دو شقه کردن پیرزنی توسط محمد

یکی از فجیعترین جنایات محمد تازی پیامبر دروغین اسلام!! )   ام قرفه ، پیرزنی كه بدنش را دو شقه كردند     )


در رمضان سال ششم هجری، محمد گروهی را به فرماندهی زید بن حارثه به ناحیه‌ی وادی القری فرستاد. در وادی القری این گروه با طایفه بنی‌فزاره روبرو شدند و بین آنها جنگی درگرفت و مسلمانان شكست سختی خوردند و زید با اینكه زخمی شده بود توانست فرار كند و خود را به مدینه برساند. زید بن حارثه سوگند خورد تا از بنی‌فزاره انتقام نگیرد از انجام روابط جنسی خودداری خواهد كرد. پس از بهبودی زخمهای زید، محمد دوباره او را به وادی القری فرستاد. این بار زید پیروز شد و ام قرفه و دختر او را به اسارت گرفت. نام ام‌قرفه، «فاطمه بنت ربیعه بن بدر»بود و نزد اعراب دارای مقام بالایی بود، چنانكه ضرب‌المثلی درباره او داشتند: «اگر شریفتر از ام قرفه هم بودی، بیش از این نبودی.» در میانه راه زید به قیس بن محسر دستور داد كه ام قرفه را بكشد. قیس ام قرفه را كه زن سالخورده‌ای بود، به وحشیانه‌ترین شكل ممكن كشت. اوهر یك از پاهای ام قرفه را بوسیله طنابی به شتری سركش بست و در دو جهت مختلف رها كرد و پیرزن از وسط دریده شد
ارائه منابع اسلامی
 در این قسمت متن چهار منبع به صورت كامل ارائه میشود و آدرس دیگر منابع را نیز برای مطالعه بیشتر قرار می‌گیرد
ترجمه السیرة النبویة نوشته‌ی ابن هشام ،جلد2، برگ 393
« كه در آنجا با بنى فزارة برخورد كرد و جنگى میان آنها واقع شد كه گروهى از همراهان زید كشته شدند و خود زید بن حارثة نیز زخمى شد و او را از میان زخمیها نجات دادند، و از جمله كسانى كه در آن معركه كشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود كه مردى از بنى بدر او را بقتل رسانید. زید بن حارثة چون بمدینه آمد سوگند یاد كرد كه با زنان نزدیك نشود تا بجنگ بنى فزارة برود، و چون زخمش التیام یافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور جنگ با بنى فزارة شد و با لشگرى بدان سو حركت كرد و در وادى القرى بآنان رسید و گروهى از آنها را كشته و از آن جمله مسعدة بن حكمة یكى ازافراد بنى بدر بود كه بدست قیس بن مسحر كشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعدة نیز با دو زن كه یكى فاطمه دختر ربیعة بدر مكنى به ام قرفه و دیگرى دخترش بود اسیر شدند، و در راه كه میآمدند زید بن حارثه بقیس بن مسحر دستور داد تا ام قرفة را نیز كشت و دخترش را با عبد الله بن مسعدة بمدینه بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند. و آن دختر را سلمة بن عمرو بن اكوع دستگیر كرده بود و مادرش ام قرفة از زنان محترم عرب بود كه شخصیت آن زن در میان عرب ضرب المثل بود و مى‏گفتند: » لو كنت أعزّ من ام قرفة ما زدت » و از این رو این دختر هم از خانواده شریف و بزرگى بود و بدین جهت سلمة از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نیز پذیرفت و سلمه نیز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشید و عبد الرحمن بن حزن از همین زن بدنیا آمد. و قیس بن مسحر درباره قتل مسعدة اشعارى نیز گفت
هر چند ابن هشام این واقعه را از ابن اسحاق روایت میكند اما از دو شقه كردن صحبتی نمیكند فقط در متن عربی سیره میخوانیم كه قتل سختی بوده است. اما طبری نیز این داستان را از ابن اسحاق روایت میكند و از دو شقه كردن ام قرفه نیز صحبت میكند.
ترجمه تاریخ طبری،جلد3،برگ1131
« گوید: سفر جنگى زید بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همین سال بود كه ام قرفه، فاطمه دختر ربیعة بن بدر، را بكشت و قتل وى صورتى بسیار سخت داشت كه دو پایش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نیمه شد، و او پیرى فرتوت بود. و سبب آن بود كه پیمبر زید بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود كه با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از یاران وى كشته شدند و زید از میان كشتگان بگریخت و وردة بن عمر و یكى از مردم بنى سعد جزو كشته‏شدگان بود كه یكى از مردم بنى بدر او را بكشت و چون زید بازگشت، نذر كرد كه جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود یافت پیمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و كسان بكشت كه قیس بن مسحر یعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسیر گرفت و بگفت تا او را بكشند و او را به دو شتر بست و دو نیمه كرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پیش پیمبر بردند. دختر ام قرفه اسیر سلمة بن عمرو بن اكوع بود و ام قرفه شریف قوم خویش بود و عربان بمثل مى‏گفتند: » اگر شریفتر از ام قرفه بودى، بیشتر از این نبودى.» پیمبر دختر را از سلمه خواست كه بدو بخشید و پیغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خویش بخشید كه عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روایت دیگر درباره این سفر جنگى از سلمة بن اكوع هست كه سالار قوم ابو بكر بن ابى قحافه بود. گوید: پیمبر ابو بكر را سالار ما كرد و به جنگ بنى فزاره رفتیم و چون به آب آنها نزدیك شدیم ابو بكر گفت بخوابیم، و چون نماز صبح بكردیم، ابو بكر گفت تا به آنها حمله بردیم و بر سر آب، كسان بكشتیم و من گروهى از كسان را دیدم كه با زن‏و فرزند سوى كوه مى‏رفتند و تیرى میان آنها و كوه انداختم و چون تیر را بدیدند بایستادند و من آنها را سوى ابو بكر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن میان بود كه پوستین به تن كرده بود و دخترش را كه از زیباترین زنان عرب بود، همراه داشت. گوید: و به مدینه آمدم و پیمبر مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا فریفته او شده‏ام و هنوز دست به او نزده‏ام.» پیمبر چیزى نگفت و روز دیگر باز مرا در بازار بدید و گفت: » اى سلمه این زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پیمبر بخدا هنوز دست به او نزده‏ام و متعلق به تو است.» و پیمبر او را به مكه فرستاد كه چند تن از اسیران مسلمان كه در چنگ مشركان بودند در عوض وى آزاد شدند
ترجمه المغازی نوشته‌ی واقدی ،برگ 427:
« واقدى گوید: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسین بن حسین بن على بن ابى طالب (ع) برایم نقل كرد كه گفته است: زید بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام كرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى كرد، و زر و سیم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزدیك وادى القرى رسید، گروهى از بنى بدر كه از قبیله فزاره هستند به او برخوردند، و او ویارانش را به سختى مضروب كردند به حدّى كه پنداشتند كه آنها را كشته‏اند، و تمام كالاهاى آنها را بردند. زید از مرگ نجات پیدا كرد و در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسید، و حضرت او را فرمانده سریّه‏اى كرده و به آنها فرمود: روزها را كمین كنید و شبها حركت. راهنمایى هم همراه ایشان بود. بنى بدر سخت ترسیدند، و روزهاى دیده‏بانى را بر روى كوهى كه مشرف بر ایشان بود، مى‏گماشتند و او راهى را كه احتمال داشت مسلمانان از آن بیایند، زیر نظر داشت. معمولا او پس از اینكه مسیر یك روز راه را دیده‏بانى و بررسى مى‏كرد مى‏گفت: به كار خود سرگرم باشید! امروز خبرى نیست تا شب چه شود. چون زید بن حارثه و یارانش به مسافت یك روز مانده به بنى بدر رسیدند، راهنماى ایشان راه را اشتباه كرد و راه دیگرى را پیش گرفت، و چون شب فرا رسید، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح كنار بنى بدر رسیدند. زید بن حارثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع كرد و دستور داد كه پراكنده نشوند، و گفت: وقتى من تكبیر گفتم، شما هم تكبیر بگویید. پس از اینكه دشمن را محاصره كردند، زید تكبیر گفت و یارانش هم تكبیرگفتند. سلمة بن اكوع براى جنگ بیرون شد و مردى از ایشان را به دست آورد و او را كشت. زید و یارانش، جاریه دختر مالك بن حذیفه و مادر او را كه معروف به امّ قرفه بود در یكى از خانه‏ها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربیعة بن زید است. مسلمانان غنایم دیگرى هم گرفتند و راهى مدینه شدند، جاریه را سلمة بن اكوع با خود مى‏آورد، سلمه در مورد جاریه و زیبایى او رسول خدا (ص) صحبت كرد. مدتى كه گذشت پیامبر (ص) از سلمه پرسیدند: جاریه را كه اسیر گرفته بودى چه كردى؟ گفت: امیدوارم كه او را با یكى از زنان ما كه در بنى فزاره اسیر است مبادله كنم. پیامبر (ص) دو یا سه مرتبه دیگر هم این مطلب را تكرار فرمودند، و پرسیدند كه: جاریه را چه كردى؟ سلمه فهمید كه پیامبر تمایل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشید. پیامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشیدند، و جاریه براى او دخترى زاییده حزن از جاریه فرزند دیگرى نداشت. محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مى‏كشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال كرد و او خبر پیروزى خود را داد. امّ قرفه را قیس بن محسّر به صورت بدى كشت، با اینكه پیرزنى سالخورده بود پاهایش را به دو شتر سركش بستند، و از هم دریده شد. عبد الله بن مسعدة و قیس بن نعمان بن مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر هم كشته شدند
ترجمه الطبقات الكبری نوشته‌ی ابن سعد،جلد 2، برگ 88:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سریّة زید بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و میان آن تا مدینه هفت شب راه است. گویند، زید بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و كالاهایى از آن اصحاب پیامبر (ص) نیز با خود داشت. چون به نزدیك وادى القرى رسید گروهى از بنى قزارة از بنى بدر با زید و یارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى كردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زید پس از بهبودى به مدینه بازگردید و خبر به پیامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسیل داشت كه شبها مى‏رفتند و روزها كمین مى‏ساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زید و همراهانش در سپیده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تكبیر گفته مقامگاه آنان رامحاصره كردند و امّ قرفه را به اسیرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربیعة بن بدر است، و دخترش جاریة است دختر مالك بن حذیفة بن بدر. و جاریة را مسلمة بن اكوع به اسیرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشید و پیامبر (ص) نیز او را به حزن بن ابى وهب بخشید. و امّ قرفه پیرزنى فرتوت بود و قیس بن محسر او را به وضع بسیار بدى كشت، بر پاهاى او ریسمان بست و ریسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از میان دو نیم ساخت. و نعمان و عبید الله پسران مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر را هم كشت. و زید بن حارثه چون به مدینه بازگردید، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پیامبر (ص) برخاست بى آنكه ردا بر دوش افكند، و ازار آن حضرت به زمین كشیده مى‏شد، و زید را در آغوش كشیده بوسید و از چگونگى كار پرسید. پس زید خبر پیروزى خود را داد
دیگر منابع به زبان فارسی: 1- ترجمه تاریخ یعقوبی، جلد1، برگ 434. 2- ترجمه التنبیه و الإشراف نوشته‌ی مسعودی ، برگ 232. 3- ترجمه تاریخ الكامل نوشته‌ی ابن اثیر، جلد7، برگ 243.
منابع به زبان عربی: 1- السیرة النبویة، عبد الملك بن هشام،ج 2، ص 617. 2- تاریخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری،ج2، ص 642. 3- كتاب المغازى، محمد بن عمر الواقدی ،ج2، ص 564. 4- الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، ج 2، ص 69. 5- تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، ج 2، ص 71. 6- التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی، ص 220. 7- الكامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثیر ، ج 2، ص 209. 8- الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر ،ج3، ص 1298. 9- الإصابة فى تمییز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج4، ص 197. 10- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، ج1، ص 378. 11- إمتاع الأسماع ، تقى الدین أحمد بن على المقریزى ،ج1، ص 270. 12- سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحى الشامى،ج6، ص 99. 13- عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح محمد بن سید الناس،ج2، ص 147. 14- كتاب المحبر، ابو جعفر محمد بن حبیب بن امیة الهاشمى البغدادی، ص 119. 15- المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى،ج3، ص 260.
بحث
طبری (م 310) ، ابن هشام (م 218) ، واقدی(م 207) و ابن سعد(م 230) هیچگونه جرمی را برای ام قرفه ذكر نمیكنند. یعقوبی (م293) میگوید: » ام قرفه دختر ربیعة بن بدر كه مالك بن حذیفة بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدینه هجوم آورید.» از این سخن چنین برداشت میشود كه ام قرفه قصد جنگ یا ترور داشته است ، مسعودی (م 345) و البلاذری(م 279) نیز چنین مفهومی را میرسانند. اما واقدی و ابن سعد میگویند كه زید بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زید و یارانش حمله میكنند. طبری و ابن هشام میگویند كه محمد زید بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زید و یارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بین آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نیز چنین دریافت میشود كه محمد، زید را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زید و یارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همین ناگهانی بودن هم هست كه زید و یارانش شكست میخورند. مشكلی كه كتابهای مسعودی و یعقوبی اسناد مطالب تاریخی را ذكر نكرده‌اند و راه را برای پژوهش بیشتر بسته‌اند. صالحی شامی (م 942) نیز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذكر میكند، البته مطالب یك منبع قرن دهمی كه ریشه‌ای در متون دست اول ندارد را به سختی میتوان قبول كرد، از طرفی هم نمیتوان قبول كرد كه درمیانه راه زید هوس كرده است ام قرفه را بكشد و عاقلانه است كه دلیلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در این زمینه در دست نداریم. كتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاریخ اسلام میباشند كه هیچ اشاره‌ای به مجرم بودن ام قرفه نمیكنند و اگر روایت البلاذری ، یعقوبی و مسعودی را قبول كنیم ، جرم ام‌قرفه این بوده است كه قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی این موضوع كشتن یك پیرزن اسیر را به وحشیانه‌ترین شكل ممكن، توجیه نمیكند.
عكس‌العمل محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ 88 از جلد دوم ترجمه » الطبقات الكبری» مینویسد: » این سریّه در سیره ابن هشام و طبرى و ابن اثیر و سیرة الفداء نیامده است و رفتارى كه با امّ قرفه شده قطعا مورد رضایت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.» شوربختانه من كتاب » سیرة الفداء» را دراختیار ندارم، ولی همانطور كه در قسمت منابع مشاهده كردید شرح كامل این سریه در سه منبع دیگر آمده است. حال ببینیم قسمت دوم ادعای این بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در این مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتكب تقیه شده‌اند و عكس العمل «حضرت ختمی مرتبت» حكایت از رضایت او از این جنایت میكند. حدیثی از عایشه در این مورد روایت شده است: «محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مى‏كشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال كرد و او خبر پیروزى خود را داد.» غیر از این حدیث چیز دیگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نیز در آخر این سریه گزارش شده است اما در هیچكدام از منابع گفته نشده است كه محمد به این عمل اعتراض كرده است. حدیثی كه از عایشه روایت شده است، نشان از تایید عمل زید بن حارثه توسط محمد دارد.
نتیجه‌گیری
زید بن حارثه برده محمد بوده است و بعد ادعای پیامبری محمد جز اولین كسانی است كه به او ایمان می‌آورد. با توجه به اینكه این سریه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، 19 سال از اسلام آوردن زید بن حارثه می‌گذشته است و در این مدت و حتی قبل از آن زید در كنار پیامبر اسلام بوده است و یكی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سریه‌های مختلفی شركت داشته است. پس گزافه نگفته‌ایم اگر بگوییم زید بن حارثه یكی از انسانهای پرورش یافته‌ی «اسلام راستین» است. زید در این ماجرا جنایتی را مرتكب میشود كه حتی خواندن آن نیز مو را بر تن انسان سیخ میكند و مشخص میكند كه این مسلمان راستین بویی از اخلاق و انسانیت نبرده است. محمد نیز با استقبال گرم خود از زید، درستی این عمل را تایید میكند و در اسلامی بودن آن هیچ شبهه‌ای نمی‌گذارد.
منابع
1- الإصابة فى تمییز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالكتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995
2- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى (م 279) ، تحقیق محمد حمید الله، مصر، دار المعارف، 1959
3- إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدین أحمد بن على المقریزى (م 845)، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسى، بیروت، دار الكتب العلمیة، ط الأولى، 1420/1999
4- تاریخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م 310)، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، ط الثانیة، 1387/1967
5- تاریخ طبرى ، محمد بن جریر طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش
6- تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد 292)، بیروت ، دار صادر، بى تا
7- تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى (م بعد 292)، ترجمه محمد ابراهیم آیتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش
8- التنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسین المسعودی (م 345)، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوى، القاهرة، دار الصاوی، بى تا( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة)
9- لتنبیه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسین مسعودی (م 345)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، 1365ش
10- السیرة النبویة، عبد الملك بن هشام الحمیرى المعافرى (م 218)، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفة، بى تا
11- زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش
12- الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230)، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990
13- طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش
14- عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، أبو الفتح محمد بن سید الناس (م 734)، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، ط الأولى، 1414/1993
15- الكامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثیر (م 630)، بیروت، دار صادر – دار بیروت، 1385/1965
16- كامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش
17- كتاب المحبر، ابو جعفر محمد بن حبیب بن امیة الهاشمى البغدادی(م 245)، تحقیق ایلزة لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، بى تا
18- كتاب المغازى، محمد بن عمر الواقدی (م 207)، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989
19- مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش
20- المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى (م 597)، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیة، ط الأولى، 1412/1992
21- الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (م 463)، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992
22- سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دار الكتب العلمیة، ط الأولى، 1414/1993

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر