۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

تناقض بین قرآن و سخنان محمد ابن عبدالله درباره‌ی بی‌سوادی او

    یکی از مواردی که مسلمانان بر آن تأکید دارند ، موضوع بی‌سواد بودن محمد است( قادر به خواندن و نوشتن نبودن)، مسلمین این خصوصیت پیام ‌آورنده از جانب الله را بخشی از معجزه‌ی اسلام می‌دانند.
 قرآن هم بر بی‌سوادی محمد تأکید دارد:
    الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف/157) کسانیکه كه از این فرستاده پیامبر بی‌سواد كه (نام) او را پیش خویش در تورات و انجیل نوشته شده مى‏یابند، پیروى مى‏كنند؛ آنها را به كار نیکو فرمان می‌دهد و از كار زشت باز مى‏دارد و براى آنان پاكیزه‌ها را حلال و ناپاک‌ها را حرام مى‏گرداند و از آنان قید و بندهای (سنگینی) را كه بر آنان (واجب)بوده است، برمى‏دارد؛ و كسانى كه به او ایمان آوردند و  او را بزرگ انگاشتند و یاریش كردند و (از) نورى را كه با او  پائین آورده شده است، پیروى كردند؛ ایشان همان رستگاران هستند.
    قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْكُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (اعراف/158)  بگو اى مردم! من فرستاده‌ی الله به سوى همه‌ی شما هستم، همان کسی که فرمانروایى آسمان‌ها و زمین از  جانب اوست، هیچ پرستش شونده‌ای غیر او نیست كه زنده مى‏كند و مى‏میراند؛ پس به الله و فرستاده‌ی او كه فرستاده‌‌ی بی‌سوادی است و به الله و كلماتش  ایمان دارد، بپیوندید و از او  پیروى كنید تا شاید كه راهنمائی شوید.
     همانگونه که از لحن این آیه بر می‌آید، در مکه و پیش از هجرت محمد به مدینه بیان شده است؛ هیچ روایت و سندی وجود ندارد که محمد اقدام به سوادآموزی نموده است، او زمانیکه قرآن را بیان می‌کرد، مسلمین آیات خوانده شده را حفظ می‌کردند و مکان آیه را از او می‌پرسیدند، محمد بسیاری از آیات قرآن که مناسب تشخیص نمی‌داد را منسوخ می‌کرد.
    قرآن از قول او بیان می‌نماید که محمد از سر هوا و هوس سخنی را بر زبان نمی‌راند و هر چیزی که در رابطه با دین اسلام می‌گوید، وحی الله است:
وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ) نجم/3 ) و از سر هوس سخن نمى‏گوید.إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى)نجم/4) این سخن بجز وحیى كه وحى مى‏شود نیست. (داستان آیات شیطانی)
      پس طبق قرآن این اراده‌ی الله است که او از روی هوا و هوس سخن نگوید؛ اراده‌ی الله از دید اسلام دو نوع است: نوع نخست اراده‌ی تشریعی یا آرزوئی که الله برای بندگانش در نظر دارد، او دوست دارد که تمام بندگانش به راه اسلام هدایت شوند. اراده‌ی دوم اراده‌ی تکوینی است، یعنی اگر برای موضوعی اراده‌ی نموده باشد، این اراده حتما به وقوع خواهد پیوست؛ مانند پائین فرستادن قرآن و یا وحی که از جانب خود بر قلب محمد القا می‌کرد؛ از دید اسلام اگر سخنی در رابطه با این با سند محکم از زبان محمد بیان شده باشد، هیچ تفاوتی با قرآن ندارد:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا(نساء/59) اى كسانى كه ایمان آورده‌اید پیروی كنید الله را و پیروی کنید فرستاده‌اش و اولیاى امر خود را؛ پس هنگامیکه در امرى (دینی) اختلاف دیدگاه پیدا کردید، اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید آن را به الله(قرآن) و فرستاده‌ی او عرضه بدارید این بهتر و سرانجام بهتری است.
  این آیه در منابع شیعه  کاملا بریده و تنها بخش نخست آنرا بیان می‌نمایند.
    در این آیه، الله بیان می‌نماید که شما مسلمانان باید تابع قرآن و روش محمد و اولیای امور خویش باشید؛ اما در ادامه اولیای امور را از قرآن و روش محمد ابن عبدالله جدا می‌نماید و بیان می‌کند: اگر شما با ولی امر خویش اختلاف دیدگاه در امور دینی پیدا نمودید، آنرا با قرآن و روش محمد ابن عبدالله قیاس کنید.(اولی الامر هم باید تابع الله و محمد باشد).
     همچنین اراده‌ی تکوینی الله حتمی و قطعی است زیرا او پیش از پیدایش جهان چنین اراده‌ای را برای جهان نموده و ثبت کرده است:
    وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُّبِینٍ نمل/75) و هیچ موجودی پنهان در آسمان و زمین نیست مگر اینكه در كتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی‌پایان الله) ثبت است.وَكُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ كِتَابًانباء/29)  ما همه چیز را (قبل از پیدایش جهان ) آمار گرفته و ثبت كرده‏ایم.
هوَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِیمًا حَكِیمًاانسان/30) شما چیزی را نخواهی خواست مگر اینکه الله آنرا (برای شما) خواسته باشد قطعا الله داناى حكیم است.
    اما در اینجا حدیثی وجود دارد که هم شیعه و هم اهل سنت بر صحت آن اقرار دارند، حدیث قرطاس؛ شاید منابع تشیع زیاد قابل اعتماد نباشند، اما این حدیث هم در صحیح بخاری است و هم در صحیح مسلم؛ مفهوم مشترک تمام این نقل قول‌ها چنین است که محمد در آخر عمر و زمانیکه بیمار بود، خطاب به اطرافیانش بیان کرد: قلم و کاغذی را بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که گمراه نشوید:
 هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ
و عمر هم که مردی سیاستمدار و زیرک بود، مانع از اینکار گردید و گفت که "کتاب الله حسبنا" نوشته‌ی الله(قرآن) برای ما کافی است.
این روایت از چند جهت قابل بررسی است:
1- همانگونه که عمر حدس زده است او دچار هذیان گوئی شده است، زیرا شخصی که سواد خواندن و نوشتن را ندارد چگونه بنویسد.
2- عمر قبول داشت که حال محمد خوب و در کمال صحت چنین جملاتی را بیان می‌نماید، در این صورت دو ایه‌ی نوشته شده در ابتدا غیر واقعی جلوه می‌نماید، زیرا در هیچ حدیث و یا روایتی از او نقل نشده است که وی پیش کسی رفت تا به او سواد خواندن و نوشتن را یاد دهد. ضمنا اگر قرار باشد فرستاده‌ی الله برای کسب دانش نزد انسانهای عادی برود، این امر با روح اسلام در تضاد خواهد بود.
3- محمد در اواخر عمر آنچنان دچار پریشانی بود که حتی نزدیکان وی نیز پاسخ عمر را ندادند، گفته می‌شود که علی هم در آن جمع حاضر بود. و محمد پس از اعتراض عمر از این کار منصرف گردید و به همه گفت که از کنار من دور شوید.
و نتیجه بر عهده‌ی خوانندگان قرار خواهم داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر