۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

حسن عسکری خواجه بوده و امام زمان در کار نیست

امام حَسن عسکری “خواجه” بوده و مَهدی موعودی در کار نیست!

دکتر لطف الله روزبهانی در کتاب “مهدی بیا” (بر روی “مهدی بیا” کلیک کرده تا کتاب را دانلود کنید) با استناد به متون قوی و اساسی اسلامی ثابت می کند که موجودی به نام “امام زمان” وجود خارجی نداشته و آمدن این شخص از آسمان ها برای برقراری عدالت اسلامی در جهان و ساقط کردن ریشه ظلم و استکبار غربی، به دلیل اینکه این شخص زاییده افکار پلید آخوندهاست و هیچگاه در این عالم نزیسته است، ممکن نیست.
در کتاب “مهدی بیا” که ۵۲ صفحه نیز می باشد، خواهید خواند که امام یازدهم شیعیان اصلن فرزندی نداشته است و در تمام کتب مذهبی و تاریخی وقتی به شکل و شمایلش اشاره می شود؛ قد بلند بوده و ریش و سبیل نداشته، رشد سینه هایش غیر طبیعی بوده و قیافه خواجه گونه داشته و بخاطر ظاهرش خود را از انظار و دید مردم مخفی می کرده است.


با استناد به تاریخ و روایاتِ بر جای مانده از گذشتگان به خصوص جعفر برادر امام حسن عسگری، می توان با اطمینان خاطر گفت که آن امام دچار بیماری Klinefelter syndrome بوده اند و در اصلاح عامیانه خواجه تشریف داشته اند و نمی توانسته اند بچه دار شوند!  _ سیروس پارسا _

با استناد به تاریخ و روایاتِ بر جای مانده از گذشتگان به خصوص جعفر برادر امام حسن عسگری، می توان با اطمینان خاطر گفت که آن امام دچار بیماری Klinefelter syndrome بوده اند و در اصلاح عامیانه خواجه تشریف داشته اند و نمی توانسته اند بچه دار شوند! 
با این تفاصیل و در نظر گرفتن مسائل ظاهری امام حسن عسکری و تطبیق با علم ژنتیک امروز، امام یازدهم شیعیان مبتلا به بیماری “کلاین فلتر” بوده و بنابراین اصلا نمی توانسته بچه ای بسازد. این مساله را صدها بار برادرش جعفر بیان نموده است ولی علمای خالق خرافات شیعه می گویند که جعفر در خدمت خلیفه عباسی بوده و به برادرش خیانت کرده است.
نگارنده اندکی کنکاش در رابطه با بیماری “کلاین فلتر” انجام داده و مختصری در رابطه با این بیماری برای شما خوانندگان توضیح می دهد؛ این بیماری به علت نقص در کروموزومهای جنسی مرد ایجاد می شود. فرمول جنسی کروموزوم مرد در شرایط طبیعی xy می باشد ولی در این بیماری فرد دارای یک x اضافی می باشد و در موارد نادری دارای ۲ الی ۳x اضافه می باشد. خصوصیات افراد مبتلا بدین بیماری به شرح زیر است:
۱) صفات ثانویه جنسی زنانه بیش ازحد رشد پیدامی کند رشد سینه ها وعدم رویش مو در صورت و نازک شدن صدا و غیره.
۲) اختلال دربیضه ها که درنتیجه آن اسپرم سازی دچار اشکال می شود و مبتلایان به این بیماری عقیم می باشند.
۳) ازنظر جسمی دارای قد بلند و خمیده می باشند.
۴)ازنظرشخصیتی و رفتاری افراد مبتلا به این اختلال به علت عقیم بودن،درزندگی زناشوئی با مشکل مواجه شده و در نتیجه به بیماریهای روانی واختلال شخصیت دچار می گردند.
۵)ازنظربهره هوشی ۲۵% افراد مبتلا به “کلاین فلتر” دچارعقب ماندگی ذهنی هستند که عقب ماندگی آنها معمولا درحد سطحی وخفیف می باشد.
از تطبیق دادن شکل ظاهری امام حسن عسکری که در کتاب های تاریخی و همچنین روایت ها و کتب اسلامی و شیعیان نوشته شده است، با ویژگی های مربوط به افراد مبتلا به “کلاین فلتر” بدین نتیجه خواهیم رسید که ایشان نیز مبتلا به این بیماری بوده اند و هرگز توانایی بچه دار شدن را نداشته اند.
 پس عملا مهدی موعود، نمی تواند فرزند امام حسن عسکری باشد و چنانچه فرزند حسن عسکری نیست، پس در کل مهدی موعود امام نبوده و نمی تواند از نواده های محمد ابن عبدالله باشد و با تکیه به روایات اسلامی، اگر شخصی امام و یا پیامبر نیست، همچون یک انسان عادی است و یک انسان عادی نمی تواند بیش از هزار سال در غیبت به سر برده و هم اکنون نیز زنده باشد. حتی پیامبر هم نمی تواند عمر طولانی داشته باشد. چنانکه محمدابن عبدالله در سن ۶۳ سالگی پس از مدتی بیماری و بستری بودن مرد.
حسن عسکری بارور بوده اند و مردانگی نداشته اند و نمی توانستند که فرزندی داشته باشند. در کتاب های تاریخ آمده است که پس از مرگ حسن عسکری، خلیفه عباسی تمام زن های وی را به مدت چندین ماه در جایی تحت نظارت خویش نگاه می دارد و چون نوزادی از هیچ کدام شان متولد نمی شود، همه شان را آزاد می نماید.
 حال پرسش اینجاست مهدی موعودی که هیچگاه وجود خارجی نداشته است و زاییده اندیشه های پلید روحانیون شیعه برای برقراری استبداد دینی و به سلطه کشیدن مردمان شریف ایران زمین می باشد، چگونه می تواند مملکتی را اداره کند و در کارهای حکومت ننگین اسلامی ایران دخالتی داشته باشد؟
چگونه سید علی خامنه ای جنایتکار خود را نائب بر حق کسی می داند که هرگز وجود نداشته است؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که مردمان ایران زمین با دانستن حقایق، آخوند دروغگو را رسوا کرده و او را از تخت خلافت به زیر بکشند؟
چرا مردم ایران زمین باید به امام زمان موهومی باور داشته باشند که نیامده، آخوندها از جانبش قول داده اند که با ظهورش آنقدر خواهد کشت تا خون تا زانوان اسبش را فرا بگیرد؟ آیا امام زمان خیالی و خلق شده به دست مشتی روحانی زالو صفت، ابزار و اهرم محرکی برای سرکوب بیشتر آزادی خواهان و ادامه حیات حکومت استبدادی اسلامی نیست؟
داستان کودکانه امام زمان را اگر به مرغ پخته بگویید، از داخل ظرف غذا بال بال می زند. این داستان موهوم که برای تحمیق امت مسلمانی که با تحقیق و مطالعه بیگانه اند، سَر هَم شده، تنها آبشخور و دکان رزق و روزی برای روحانیونی است که زمانی نه چندان دور، برای یک کاسه آبگوشت، روزی چهل بار امام حسین را زنده کرده و بعد سر می بریدند.
به هر جهت داستان امام زمان و بازگشت وی از درون چاه و نجات مسلمانان، قصه ای بس پوچ و بی مفهوم و غیر قابل باور است، برخی روایاتِ مذهبی همچون پرواز محمد به آسمان هفتم، خلاف عقل و منطق انسانی است و تنها دروغ هایی هستند که مذهبیون برای سواری گرفتن از مردم عادی ساخته اند.
 حسن عسکری فرزند نداشت.
در یکی از کتب معتبر که در نیمة دوم قرن دوم هجرت نوشته شده یعنی، نویسندة آن، ابو محمد، حسن بن موسی (نوبختی) است و علمای شیعه، چون نجاشی و شیخ طوسی، او را شیعه دانسته‌اند، در مورد فرزند امام حسن عسکری اقوالی آورده که ما اکثر آنرا می‌نویسیم، و آن کتاب بنام ((فرق الشیعه)) می‌باشد:
1- بعد از امام حسن عسکری عده‌ای از پیروانش گفتند که: ((حسن عسکری نمرده و زنده و مهدی قائم است و او را هیچ پسر نبود و غایب شد و نشاید بمیرد...)) بنابر این:
چنانکه ملاحظه می‌شود یارانش گفتند که او پسر نداشت و خود او را قائم می‌گفتند.
2- گروه دیگری از یارانش گفتند که حسن عسکری درگذشت، و پس از مرگ، زندگی را از سر گرفت و او مهدی قائم است، زیرا بنا به روایتی که رسیده، قائم آن است که پس از مرگ برخیزد و قیام کند و فرزندی از وی نمانده باشد، حسن بن علی درگذشت و در مردن او گفتگوئی نیست، و او را فرزندی نبود، و از وی کسی باز نماند و جانشینی نداشت. و کسی را به جای خود برنگزید، ولی پس از مرگ زندگی از سر گرفت و بی گمان مهدی است.....
بنابر این: از این مطلب معلوم می‌شود که برخی از پیروان حسن عسکری دنبال روایتی بودند که در آن گفته شده که قائم آن است که پس از مرگ برخیزد و قیام کند، و اینها می‌گفتند که حسن عسکری چون مرده، بعدا بر می‌خیزد و قیام می‌کند، دیگر اینکه این دسته نیز می‌گفتند که حسن عسکری پسری ندارد.
3- گروه دیگری گفتند که حسن بن علی درگذشت و برادرش جعفر پس از وی به امامت نشست، زیرا که حسن عسکری وی را جانشین خود ساخت، و او نیز این امر را بپذیرفت، و امامت به وی رسید......
توضیح ـ از این گفته نیز معلوم می‌شود که پیروانش قائل به فرزند برای او نبودند.
4- گروه دیگری گفتند که اصلاً حسن عسکری را فرزندی نبود، زیرا پس از آزمایش و جستجوی بسیار، او را پسری نیافتیم، اگر بگوئیم که او بمرد و وی را در نهان فرزندی بود، لازم آید که چنین سخنی را دربارة هر مرد بی‌فرزندی که مرده باشد بتوان گفت. نیز ممکن است ادعا کنیم که پیغمبر را پسری بوده که پس از وی به جای او نشسته‌است.
5- گروه دیگری گفتند که حسن عسکری و پدر و نیاکان وی در گذشته‌اند، و بنا به اخباری که رسیده مردن ایشان به راستی پیوسته‌است، و این اخبار را به دروغ نتوان داشت. همچنین صحیح است که امامی پس از حسن عسکری نبود، زیرا همان سان که پیغمبری پس از محمد قطع گشت، روا بود که امامت نیز قطع شده رشتة آن بگسلد...
6- گروه دیگر گفتند که ابو جعفر محمد بن علی که در روزگار پدرش درگذشت، به وصیت پدر، امام بود، و به اسم و رسم او را به امامت معین کرده بودند، و جایز نیست امامی که امامتش ثابت شده و بدرستی پیوسته بر کسی جز امام اشارت کند، ولی چون هنگام مردن محمد فرا رسید، بر آن شد که برای جانشینی خود کسی را پیدا کند تا امامت را به وی سپارد، و نمی‌دانست که امامت را دو باره به پدرش واگذار کند، و او را جانشین خود سازد، زیرا امامت وی از طرف پدر وجدش تثبیت شده بود، دیگر اینکه جایز نبود با وجود پدرش امر ونهی کند وکسی را برگزیند که او در امر و نهی شریک باشد، زیرا امامت بر وی پس از در گذشت پدرش ثابت می‌گشت، ناچار از امامت با غلامی خرد سال و استوار و زینهارداری که نفیس نام داشت و خدمتگزار او بود، در میان گذاشت، و کتابها، و دانشها، و افزار جنگ و آنچه را که (از روا و ناروا) امت بدان نیازمند بود، به وی سپرد، و به او وصیت کرد، هرگاه پدرش را مرگ فرا رسید همة آن چیزها را به برادرش جعفر سپارد، کسی بر این راز جز پدرش آگاه نشد. این کار را از آن روی کرد تا به وی تهمتی نبندند، و آن راز پوشیده ماند، چون ابو جعفر محمد درگذشت، اهل خانه و کسانی که به ابو محمد حسن بن علی گرایشی داشتند، از آن داستان آگاه شده، راز او را دریافتند. از روی رشک و بدسگالی به نفیس دشنام دادند و در پی آزار او برآمدند. نفیس برخویشتن بترسید، و از تباهی وصیت و بطلان امر امامت بهراسید، جعفر را بخواند و وصیت محمد را با وی در میان گذاشت و چنانکه فرموده بود راز امامت را به وی بازگفت و آنچه را که ابو جعفر محمد بن علی بدو سپرده بود، به وی باز داد..... این گروه امامت حسن عسکری را باور نداشته، گفتند پدرش او را جانشین خود نساخته، و وصیت خویش را دربارة محمد تغییر نداده، و نامزدی وی به امامت درست بوده‌است، و بدین روش جعفر را امام دانسته و در آن باره به گفتگو برخاستند، این گروه جعفر را قائم دانسته‌اند.
7- گروه دیگر به سخنی مانند فطحیه پرداختند، از فقیهان و پارسایان ایشان عبد الله بن بکیر بن ایمنی و همگنان او بودند، و چنان پنداشتند که حسن عسکری پس از پدرش امام بود و درگذشت و بعد از وی جعفر به امامت نشست و گفتند چون امام حسن عسکری فرزند نداشت جایز است امام بعد از او برادرش باشد.
8- گروه دیگر کسانی بودند که چون از ایشان پرسیده شد، آیا جعفر یا کس دیگر را امام می‌دانند، گفتند ما نمی‌دانیم در این باره چه گوئیم....
توضیح: این گروه نیز اگر می‌دانستند که حسن عسکری فرزندی داشته و او قائم بوده در شک نمی‌افتادند، در بحار الانوار نیز یاد شده که حسن عسکری فرزند نداشته، و در تاریخ طبری که از تواریخ معتبر می‌باشد آمده که بیست و پنج سال بعد از فوت حسن عسکری مردی پیدا شد و گفت فرزند حسن عسکری هستم، چرا اموال پدرم را بین برادرش جعفر و مادر بزرگم سوسن خاتون تقسیم کرده‌اید و سهم مرا ندادید؟؟ دولت وقت تمام افراد خانواده را گرد آورد، و پسر را عرضه کرد و همه گفتند دروغ می‌گوید و رئیس خانواده گفت که ما همسران حسن عسکری را در عدة وفات شوهرشان، تحت نظر قرار دادیم و او فرزندی نداشته، و میراث او همان طور که گفته شد، باید تقسیم شود و آن شخص دروغگو را در زندان محبوس کردند.
و دلائل زیادتری و روایات زیادی در کتب آمده که برای مختصر شدن موضوع از ذکر آنها خودداری می‌کنیم.
مسلمانان متأسفانه از همان قرن اول فرقه فرقه شدند و بیش از سیصد فرقه بوجود آمده، و برای حقانیت خود یا برای پیشبرد، سیاستشان روایات دروغی را جعل کردند که یکی از روایات اینست: ((((إِذَا رَأَیْتُمْ الرَّایَاتِ السُّودَ قَدْ جَاءَتْ مِنْ خُرَاسَانَ فَأْتُوهَا فَإِنَّ فِیهَا خَلِیفَةَ اللهِ المَهْدِیَّ فیهم))، (یعنی: هرگاه پرچمهای سیاه را از جانب خراسان دیدید، مهدی در میان آنهاست و به آنها ملحق شوید). این حدیث را علی الظاهر پیروان ابو مسلم خراسانی که پرچمهای سیاه داشتند جعل کردند تا مسلمانان را با خود همراه کنند، یا در مورد امامت نیز این سیصد فرقه هر کدام پیشوائی برای خود قائل بوده و با یکدیگر مخالف بودند، و آن پیشوا را به مقام پیغمبری رسانیده‌اند، که برای اطلاع بیشتر به کتاب ((فرق الشیعه)) و ((ملل و نحل)) و ((مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین)) مراجعه شود.
و از این پیشوایان که، مرید ایشان آنها را به مقام پیغمبری رسانیده‌اند، گروه (مغیریه) است، که پیروان مغیره بن سعید او را پیغامبری می‌دانند که اسم اعظم داند، سراپا نور است، وبر سر تاجی نهاده‌ است.
و ما می‌دانیم پیروان او خود را مسلمان می‌دانند، ولی این چنین غلو می‌کنند و جزء غلات هستند.
یا گروه (بیانیه) پیروان بیان بن سمعان تمیمی، خدا را بصورت انسانی مجسم کنند که همه را هلاک سازد مگر صورت خویش را.
((بیان)) دعوی آن داشت که اسم اعظم داند و با ستارة پروین گفتگو کند. گفته شده گروهی ((بیان)) را پیغمبر پنداشته‌اند.
یا فرقة منصوریه ـ یاران ابو منصور که پس از جعفر بن محمد بن علی (امام باقر) او را امام دانند، وحدیثی از پیغمبر دال بر حقانیت او به دروغ درست کرده‌اند.
یا فرقة ((خطابیة)) که پیروان ابی الخطاب بن ابی زینب هستند، و خود را شیعه می‌دانند ولی ابی الخطاب را پیغمبر می‌دانند.
عده‌ای قائل به امامت محمد بن حنفیه فرزند علی بن ابی طالب شدند و می‌گفتند مقام او از حسن بن علی بالاتراست، و حسن بن علی به فرمان وی به جنگ معاویه رفت و به دستور او دست از کار زار کشید.
گروه دیگر گفتند محمد بن حنفیه بمرد و پس از وی امامت به پسرش ابو هاشم عبد الله بن محمد که مهتر فرزندان وی و جانشین پدرش بود، رسید، این دشته را بنام ابو هاشم که کنیة عبد الله بن محمد بن حنفیه بوده‌است، فرقة هاشمیه نامند.
بعد از ابو هاشم عبد الله بن محمد ـ گروهی گفتند که ابو هاشم عبد الله بن محمد وصیت کرد که پس از وی محمد بن علی بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب، جانشین وی شود، و گروه راوندیه را بوجود آوردند و اینان معتقدند که امامت پس از رسول خدا حق عباس فرزندان عباس عموی آن حضرت می‌باشد. آنان می‌گفتند که ابو هاشم وصیت کرده که پس از وی محمد بن علی بن عبد الله بن عباس جانشین او شود.
عده‌ای قائل به امامت عبد الله بن معاویه شدند، چون ابو مسلم عبد الله بن معاویه را در زندان کشت، اینان به سه دسته شدند:
عده‌ای معتقد شدند که چون جعفر بن محمد، پسرش اسماعیل را جانشین خود کرد و او قبل از او مرد، این روایت را جعل کردند که جعفر بن محمد گفته بود: ((ما رأیت بَدَا لِـلَّهِ عزَّ وَجلَّ فی إسماعیل)) یعنی من ندیدم که خداوند جز اسماعیل بدا کرده باشد و خواست خود را دگرگون کرده باشد! ایشان پندارند که محمد بن اسماعیل نمرده و زنده‌است و در شهرهای روم زندگی می‌کند.
خلاصه بیش از سیصد فرقه با روایات دروغ در مورد حقانیتشان جعل کردند که ما کمتر از بیست از آن را شمردیم، و اما چنانکه معلوم است بعد از فوت حسن عسکری نیز چنین شد. و اگر دقت شود شیعة امامیه یک فرقة کوچکی می‌باشد و خود شیعه به 154 فرقه تقسیم شده که یکی از آنها شیعة دوازده امامی است، و آن 153 فرقة دیگر که امامانی برای خود داشتند و حتی برخی از آنها چنانچه دیدیم امام فرقه را به مقام پیغمبری رسانده و بنظر خود از قرآن و حدیث روایت آوردنده، به روشنی معلوم است که تمام آنها دروغ بوده و مورد قبول شیعة امامیه نیست، و شیعة امامیه نیز یکی از آن گروه که مجموعا 154 فرقه را تشکیل می‌دهند از روایات دروغ برای حقانیت خود استفاده کرده‌اند، و اگر در فرق الشیعة نوبختی به‌بینیم، این گروهها بعد از فوت رهبرشان دچار گروه، گروه می‌شدند و هر عده یک فرد را امام خود قرار می‌دادند. (منظور از امام رهبر است غیر از امام در نظر شیعه). و چنانکه دیدیم، پیروان حسن عسکری نیز بعد از او دچار تفرقه شدند و یک فرقة آن به نام امامیه به جعل روایات دروغ پرداخت که آن روایات را دیدیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر