تبرک در اسلام و مبارک بودن اشیائی غیر متعارف مانند ادرار محمد و امامان شیعه
تبرک از جمله اعتقادات مسلم تقریبا همهی ادیان میباشد، اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست، این دین به پیروانش دستور داده است که در روز چندین بار کعبه را تعظیم کنند، زیرا این خانه خود الله برای انسانها در سرزمین مبارک ساخته است و همچنین سنگی سیاه را که در گوشهای از همین بنا قرار داده شده است را بسیار مبارک میداند به گونهای که بوسیدن این سنگ موجب تقرب به درگاه الله، خدای این دین، میگردد.
قرآن نیز از برخی اشیاء با عنوان چیزهای مبارک یاد کرده است، برکت به معنی افزایش میباشد و چیزی که در آن برکت باشد مبارک است، تبرک هم یعنی درخواست برکت:
1- مبارک بودن سرزمین اطراف مسجد الاقصی:
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ (الاسراء/1) پاک مطلق است آن (الله) كه بندهاش را شبی از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه دور تا دور آن را بركت دادهایم برد تا برخی از نشانههاى خود به او نمایان سازیم كه او همان شنواى بیناست. (در این آیه از لخاظ معنی و مفهوم تناقض از سوی گوینده وجود دارد بدین صورت که از فعل "نریه" همراه با ضمیر "هو" استفاده شده است)
2- مبارک بودن جایگاهی خاص در سرزمین اسرائیل و قرار داشتن درختی در آنجا؛ این همان درختی است که به گفتهی قرآن، الله از درون آن موسی را صدا زد و همچنین این جایگاه مبارک در درهای قرار داشت:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِن شَاطِئِ الْوَادِی الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (قصص/30) پس هنگامیکه به آن رسید از جانب راست دره در آن جایگاه مبارك از آن درخت ندا آمد كه اى موسى! منم، من الله پروردگار جهانیان.
3-مبارک بودن خود قرآن:
وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ (انعام/92) و این كتاب مبارکی است كه آن را فرو فرستادهایم و هم گون با كتاب پیش از آن است، تا هشدار دهی مكه و دور تا دور آن و مؤمنان به آخرت را و کسانیکه به روز رستاخیز ایمان مىآورند و آنان نگهدارندهی نماز خویش هستند.
4- مبارک بودن سرزمین مکه:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ ( آل عمران/96) نخستین خانهای كه برای مردم قرار داده شد در سرزمین مكه است كه پر بركت و مایه راهنمائی جهانیان است.
5- مبارک بودن شبهای پایانی رمضان(شب قدر)، این شب از هزار ماه با ارزشتر است:
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ (قدر/3) شب قدر از هزار ماه با ارزشتر است.
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ (دخان/3) همانا ما آن (قرآن) را در شبى مبارک فرو فرستادیم همانا ما هشداردهنده بودیم.
6- مبارک بودن شخص عیسی مسیح:
وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَیْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا (مریم/31) و هر جا كه باشم مرا با بركت قرار داده است و تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است.
در این مورد حدیثی وجود دارد که به موجب آن گروهی معتقدند که چیزهای غیر متعارفی از محمد هم مبارک است، یکی از این چیزها ادرار وی میباشد، حدیثی کمتر شنیده شده دربارهی محمد وجود دارد که گویا هنگامیکه خدمتکارش ، ام ایمن، به اشتباه ادرار وی را که در کوزهای نگه میداشت نوشید، محمد این کار وی را تأیید نمود.
این حدیث در چندین کتاب معتبر اسلامی آمده است و از چندین راه همراه با سند بیان شده است:
راه نخست از ابو مالک نخعی از الأسود بن قیس از نبیح العنزی عن أم أیمن(خدمتکار محمد) که در چندین کتاب بیان شده است و مفهوم همه این است که :
محمد شبی از خواب بلند شد و به طرف کوزهای که معمولا در زیر تخت خوش و یا در گوشهای از اتاق میگذاشت و مخصوص ادرار شبانهاش بود رفت و در آن ادرار نمود، ام ایمن میگوید که من از خواب برخاستم در حالیکه تشنه بودم، نوشیدم آنچه که در کوزه بود و احساس نکردم، هنگامیکه صبح شد نبی گفت:
ای ام ایمن، بلند شو و آن کوزه را از آنچه که در آن است خالی کن.
گفتم: و الله من آن را نوشیدم.
ام ایمن گفت: پس رسول الله خندید تا اینکه دندان هایش آشکار کردید، پس گفت:
به درستیکه شکم تو از این پس به درد نخواهد آمد. (این حدیث نشان میدهد که محمد به خدمتکارش که اهل افریقا بوده با توجه به کمبود آب در آن سرزمین، آب گندیده میداده است)
این حدیث در منایع مختلف اسلامی آمده است و به دلیل کثرت همین منابع کسی نتوانسته آن را رد نماید.(1)
راه دیگری که این حدیث روایت شده از طریق حسن بن حریث از یعلی بن عطاء از ولید بن عبدالرحمن از ام ایمن میباشد، منابع این روایت هم بسیار زیاد است(2):
قرآن نیز از برخی اشیاء با عنوان چیزهای مبارک یاد کرده است، برکت به معنی افزایش میباشد و چیزی که در آن برکت باشد مبارک است، تبرک هم یعنی درخواست برکت:
1- مبارک بودن سرزمین اطراف مسجد الاقصی:
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ (الاسراء/1) پاک مطلق است آن (الله) كه بندهاش را شبی از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه دور تا دور آن را بركت دادهایم برد تا برخی از نشانههاى خود به او نمایان سازیم كه او همان شنواى بیناست. (در این آیه از لخاظ معنی و مفهوم تناقض از سوی گوینده وجود دارد بدین صورت که از فعل "نریه" همراه با ضمیر "هو" استفاده شده است)
2- مبارک بودن جایگاهی خاص در سرزمین اسرائیل و قرار داشتن درختی در آنجا؛ این همان درختی است که به گفتهی قرآن، الله از درون آن موسی را صدا زد و همچنین این جایگاه مبارک در درهای قرار داشت:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِن شَاطِئِ الْوَادِی الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (قصص/30) پس هنگامیکه به آن رسید از جانب راست دره در آن جایگاه مبارك از آن درخت ندا آمد كه اى موسى! منم، من الله پروردگار جهانیان.
3-مبارک بودن خود قرآن:
وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ (انعام/92) و این كتاب مبارکی است كه آن را فرو فرستادهایم و هم گون با كتاب پیش از آن است، تا هشدار دهی مكه و دور تا دور آن و مؤمنان به آخرت را و کسانیکه به روز رستاخیز ایمان مىآورند و آنان نگهدارندهی نماز خویش هستند.
4- مبارک بودن سرزمین مکه:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ ( آل عمران/96) نخستین خانهای كه برای مردم قرار داده شد در سرزمین مكه است كه پر بركت و مایه راهنمائی جهانیان است.
5- مبارک بودن شبهای پایانی رمضان(شب قدر)، این شب از هزار ماه با ارزشتر است:
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ (قدر/3) شب قدر از هزار ماه با ارزشتر است.
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ (دخان/3) همانا ما آن (قرآن) را در شبى مبارک فرو فرستادیم همانا ما هشداردهنده بودیم.
6- مبارک بودن شخص عیسی مسیح:
وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَیْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا (مریم/31) و هر جا كه باشم مرا با بركت قرار داده است و تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است.
در این مورد حدیثی وجود دارد که به موجب آن گروهی معتقدند که چیزهای غیر متعارفی از محمد هم مبارک است، یکی از این چیزها ادرار وی میباشد، حدیثی کمتر شنیده شده دربارهی محمد وجود دارد که گویا هنگامیکه خدمتکارش ، ام ایمن، به اشتباه ادرار وی را که در کوزهای نگه میداشت نوشید، محمد این کار وی را تأیید نمود.
این حدیث در چندین کتاب معتبر اسلامی آمده است و از چندین راه همراه با سند بیان شده است:
راه نخست از ابو مالک نخعی از الأسود بن قیس از نبیح العنزی عن أم أیمن(خدمتکار محمد) که در چندین کتاب بیان شده است و مفهوم همه این است که :
محمد شبی از خواب بلند شد و به طرف کوزهای که معمولا در زیر تخت خوش و یا در گوشهای از اتاق میگذاشت و مخصوص ادرار شبانهاش بود رفت و در آن ادرار نمود، ام ایمن میگوید که من از خواب برخاستم در حالیکه تشنه بودم، نوشیدم آنچه که در کوزه بود و احساس نکردم، هنگامیکه صبح شد نبی گفت:
ای ام ایمن، بلند شو و آن کوزه را از آنچه که در آن است خالی کن.
گفتم: و الله من آن را نوشیدم.
ام ایمن گفت: پس رسول الله خندید تا اینکه دندان هایش آشکار کردید، پس گفت:
به درستیکه شکم تو از این پس به درد نخواهد آمد. (این حدیث نشان میدهد که محمد به خدمتکارش که اهل افریقا بوده با توجه به کمبود آب در آن سرزمین، آب گندیده میداده است)
این حدیث در منایع مختلف اسلامی آمده است و به دلیل کثرت همین منابع کسی نتوانسته آن را رد نماید.(1)
راه دیگری که این حدیث روایت شده از طریق حسن بن حریث از یعلی بن عطاء از ولید بن عبدالرحمن از ام ایمن میباشد، منابع این روایت هم بسیار زیاد است(2):
آن گونه که از روایات برمیآید، زن دیگری به نام "برکه ام یوسف" خدمتگذار ام حبیبه( از زنان محمد که به حبشه هجرت نمود) هم این ادرار را نوشیده است گرچه برخی معتقدند که این دو یکی هستند، در اینجا چند تا از کتابهائی که این موضوع را آوردهاند بیان میکنم:
ان النبی كان یبول فی قدح من عیدان ثم وضع تحت سریره، فبال فوضع تحت سریره فجاء فاراده فاذا القدح لیس فیه شی فقال لامراه یقال لها بركه كانت تخدمه لام حبیبه جاءت معها من أرض الحبشه:
این البول الذی كان فی هذا القدح؟
قالت:
شربته یا رسول الله! (بیهقی در سنن کبری جلد7 صفحه 67 حدیث شماره 13184)
همچنین طبرانی همین حدیث در الکبیر جلد24 صفحه 189 و از طریقی دیگر در صفحه 205 آورده است.
سیوطی در الخصائص الکبری جلد 2 صفحه 441 معتقد است که این حدیث صحیح میباشد.
اما آیا برکه و ام ایمن دو زن بودند که هر کدام جداگانه ادرار محمد را نوشیدند یا هر دو اسم یکی است؟:
ابن کثیر در البدایه و النهایه جلد 5 صفحه 326 معتقد است که کسی که ادرار محمد را نوشیده است برکه بوده است و کسی که همراه ام حبیبه از حبشه آمده بود او خدمتگذار ام حبیبه بود صاحب این برده ابی سفیان بن حرب میباشد و فرق است بین او و ام ایمن.
ابن حجر هم در الاصابه جلد 8 صفحه 171 معتقد است که این دو یکی نبودند و این دو داستان جداگانهای است.
فقهای اسلامی هیچ کدام این حدیث را رد نکرده اند و تقریبا در صحت آن شکی نیست؛ اما آن چیزی که سبب اختلاف بین آنها است این موضوع میباشد که آیا نوشیدن ادرار محمد دارای احکام فقهی است یا نه.
**** ایرادی که به این حدیث گرفته میشود این است که چگونه خدمتکار محمد ادرار او را نوشید بدون اینکه متوجه شود چه چیزی را مینوشد!
در پاسخ باید گفت:
نخست این که این ادعا را خدمتکار(خدمتکاران) محمد مطرح نموده است و کسی غیر از او چنین ادعائی ننموده است، او برای این کار میتواند دلایلی مخصوص به خود را داشته باشد مانند خودشیرینی.
دوم اینکه در هنگام تشنگی اگر مایعی را ظرفی که مخصوص آب است ریخته شده باشد، معمولا فرد تشنه بر حسب اینکه از چه طبقهی اجتماعی باشد و چگونه آبی را نوشیده است، قدرت تشخیص او کمتر است؛ نمونهاش را هر روزه در بیمارستانها مشاهده میشود که افرادی در هنگام تشنگی نفت را نوشیدهاند، این موضوع برای آشنایان من نیز اتفاق افتاده است.
سومین احتمالی که مطرح میباشد این است که ممکن است در همان کوزهای که محمد ادرارش را در آن ریخته بود مقداری آب هم موجود بوده باشد که با ادرار محمد رقیقتر گردید، شاید هم محمد آب را درون کوزه ریخته بود و به دروغ آن را ادرارش معرفی نموده بود؛ خلاصه مهم این نیست که آیا خدمتکار او ادرارش را نوشیده است یا نه، مهم این است که محمد این موضوع را به محض شنیدن میپذیرد و به زنی که مدعی خوردن ادرارش مییاشد (به طور غیر مستقیم) میگوید که الله در ادرارش برکت گذاشت است.
در تشیع ظاهرا خوردن ادرار و مدفوع ائمه دارای اجر و پاداش میباشد:
آیت الله ملا زین العابدین گلپایگانی که از علماء بزرگ شیعه در قرن 13 به شمار میآید، در کتاب انوار الولایه که به زبان عربی نوشته شده میگوید:
لیس فی بول الأئمه و غائطهم استخباث و لا نتن و لا قذارة، بل هما كالمسك الأذفر، بل من شرب بولهم و غائطهم و دمهم یحرم الله علیه النار و استوجب دخول الجنه (انوار الولایه/ص440) در ادرار و مدفوع امامان نه پلیدی وجود دارد و نه گندی و چرکی، بلکه آن دو(ادرار و مدفوع) مانند مشک بسیار خوشبو هستند؛ اما هر کس که ادرار، مدفوع و خون آنان بنوشد الله آتش جهنم را بر او حرام میگرداند و دخول بهشت بر او واجب میشود.
در اصول کافی که معتبرترین کتاب شیعه میباشد حدیثی وجود دارد(3) که مدفوع ائمه بوی مُشک بسیار خوشبو دارد(این موضوع یکی از راههای تشخیص امام زمان میباشد).
========================================================================
========================================================================
(1)
قام النبی صلى الله علیه وسلم من اللیل إلى فخاره من جانب البیت، فبال فیها؛ فقمت من اللیل وأنا عطشى فشربت ما فی الفخاره وأنا لا أشعر، فلما أصبح النبی صلى الله علیه وسلم قال:
یا أم أیمن قومی إلى تلك الفخاره فأهریقی ما فیها.
قلت: قد والله شربت ما فیها.
قالت: فضحك رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى بدت نواجذه ثم قال:
أما أنك لا یفجع بطنك بعده أبدًا. (مستدرک حاکم نیشابوری ، جلد4 صفحه 70 حدیث شماره 6912)
قالت (ام ایمن): بات رسول الله فی البیت فقام من اللیل فبال فی فخاره فقمت وأنا عطشى لم أشعر ما فی الفخاره، فشربت ما فیها؛ فلما أصبحنا قال لی:
یا ام ایمن، أهریقی ما فی الفخاره.
قلت:
والذی بعثک بالحق شربت ما فیها، فضحك رسول الله حتى بدت نواجذه، ثم قال:
ان النبی كان یبول فی قدح من عیدان ثم وضع تحت سریره، فبال فوضع تحت سریره فجاء فاراده فاذا القدح لیس فیه شی فقال لامراه یقال لها بركه كانت تخدمه لام حبیبه جاءت معها من أرض الحبشه:
این البول الذی كان فی هذا القدح؟
قالت:
شربته یا رسول الله! (بیهقی در سنن کبری جلد7 صفحه 67 حدیث شماره 13184)
همچنین طبرانی همین حدیث در الکبیر جلد24 صفحه 189 و از طریقی دیگر در صفحه 205 آورده است.
سیوطی در الخصائص الکبری جلد 2 صفحه 441 معتقد است که این حدیث صحیح میباشد.
اما آیا برکه و ام ایمن دو زن بودند که هر کدام جداگانه ادرار محمد را نوشیدند یا هر دو اسم یکی است؟:
ابن کثیر در البدایه و النهایه جلد 5 صفحه 326 معتقد است که کسی که ادرار محمد را نوشیده است برکه بوده است و کسی که همراه ام حبیبه از حبشه آمده بود او خدمتگذار ام حبیبه بود صاحب این برده ابی سفیان بن حرب میباشد و فرق است بین او و ام ایمن.
ابن حجر هم در الاصابه جلد 8 صفحه 171 معتقد است که این دو یکی نبودند و این دو داستان جداگانهای است.
فقهای اسلامی هیچ کدام این حدیث را رد نکرده اند و تقریبا در صحت آن شکی نیست؛ اما آن چیزی که سبب اختلاف بین آنها است این موضوع میباشد که آیا نوشیدن ادرار محمد دارای احکام فقهی است یا نه.
**** ایرادی که به این حدیث گرفته میشود این است که چگونه خدمتکار محمد ادرار او را نوشید بدون اینکه متوجه شود چه چیزی را مینوشد!
در پاسخ باید گفت:
نخست این که این ادعا را خدمتکار(خدمتکاران) محمد مطرح نموده است و کسی غیر از او چنین ادعائی ننموده است، او برای این کار میتواند دلایلی مخصوص به خود را داشته باشد مانند خودشیرینی.
دوم اینکه در هنگام تشنگی اگر مایعی را ظرفی که مخصوص آب است ریخته شده باشد، معمولا فرد تشنه بر حسب اینکه از چه طبقهی اجتماعی باشد و چگونه آبی را نوشیده است، قدرت تشخیص او کمتر است؛ نمونهاش را هر روزه در بیمارستانها مشاهده میشود که افرادی در هنگام تشنگی نفت را نوشیدهاند، این موضوع برای آشنایان من نیز اتفاق افتاده است.
سومین احتمالی که مطرح میباشد این است که ممکن است در همان کوزهای که محمد ادرارش را در آن ریخته بود مقداری آب هم موجود بوده باشد که با ادرار محمد رقیقتر گردید، شاید هم محمد آب را درون کوزه ریخته بود و به دروغ آن را ادرارش معرفی نموده بود؛ خلاصه مهم این نیست که آیا خدمتکار او ادرارش را نوشیده است یا نه، مهم این است که محمد این موضوع را به محض شنیدن میپذیرد و به زنی که مدعی خوردن ادرارش مییاشد (به طور غیر مستقیم) میگوید که الله در ادرارش برکت گذاشت است.
در تشیع ظاهرا خوردن ادرار و مدفوع ائمه دارای اجر و پاداش میباشد:
آیت الله ملا زین العابدین گلپایگانی که از علماء بزرگ شیعه در قرن 13 به شمار میآید، در کتاب انوار الولایه که به زبان عربی نوشته شده میگوید:
لیس فی بول الأئمه و غائطهم استخباث و لا نتن و لا قذارة، بل هما كالمسك الأذفر، بل من شرب بولهم و غائطهم و دمهم یحرم الله علیه النار و استوجب دخول الجنه (انوار الولایه/ص440) در ادرار و مدفوع امامان نه پلیدی وجود دارد و نه گندی و چرکی، بلکه آن دو(ادرار و مدفوع) مانند مشک بسیار خوشبو هستند؛ اما هر کس که ادرار، مدفوع و خون آنان بنوشد الله آتش جهنم را بر او حرام میگرداند و دخول بهشت بر او واجب میشود.
در اصول کافی که معتبرترین کتاب شیعه میباشد حدیثی وجود دارد(3) که مدفوع ائمه بوی مُشک بسیار خوشبو دارد(این موضوع یکی از راههای تشخیص امام زمان میباشد).
========================================================================
========================================================================
(1)
قام النبی صلى الله علیه وسلم من اللیل إلى فخاره من جانب البیت، فبال فیها؛ فقمت من اللیل وأنا عطشى فشربت ما فی الفخاره وأنا لا أشعر، فلما أصبح النبی صلى الله علیه وسلم قال:
یا أم أیمن قومی إلى تلك الفخاره فأهریقی ما فیها.
قلت: قد والله شربت ما فیها.
قالت: فضحك رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى بدت نواجذه ثم قال:
أما أنك لا یفجع بطنك بعده أبدًا. (مستدرک حاکم نیشابوری ، جلد4 صفحه 70 حدیث شماره 6912)
قالت (ام ایمن): بات رسول الله فی البیت فقام من اللیل فبال فی فخاره فقمت وأنا عطشى لم أشعر ما فی الفخاره، فشربت ما فیها؛ فلما أصبحنا قال لی:
یا ام ایمن، أهریقی ما فی الفخاره.
قلت:
والذی بعثک بالحق شربت ما فیها، فضحك رسول الله حتى بدت نواجذه، ثم قال:
اما إنه لا یتجعن بطنك بعده ابدا. (ابو نعیم در الحلیه جلد2 صفحه67)
ام ایمن قالت: قام رسول الله الی فخاره فی جانب البیت، فبال فیها،؛ فقمت من الیل و انا عطشانه، فشربت ما فیها و انا لا اشعر؛ فلما اصبح، النبی قال:
یا ام ایمن، قومی فاهریقی ما فی ذالک الفخاره!
قلت:
فد و الله شربت ما فیها؛ قالت:
فضحک رسول الله حتی بدت نواجذه، ثم قال:
اما انک لا تتجعین بطنک ابدا. (طبرانی در الكبیر؛ جلد 25 صفحه 89 حدیث شماره 230)
در منابع شیعه: مناقب آل ابیطالب / ابن شهر آشوب / جلد 1 / صفحه 109)
(2)
ام ایمن قالت:
كان لرسول الله فخاره یبول فیها فكان اذا اصبح یقول:
یا أم أیمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقمت لیله و انا عطشی، فغلطت فشربت ما فیها، فقال النبی:
یا ام ایمن، صبی ما فی الفخاره. فقلت:
یا رسول الله، قمت و انا عطشی فشربت ما فیها. فقال:
انك لن تشتكی بطنک بعد یومک هذا. (تاریخ دمشق جلد 4، صفحه 303)
ام ایمن قالـت:
كان لرسول الله فخاره یبول فیها، فكان اذا اصبح یقول:
یا ام ایمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقمت لیله و انا عطشى فشربت ما فیها، فقال رسول الله:
یا أم أیمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقالت:
یا رسول الله، قمت و انا عطشى فشربت ما فیها. فقال:
انک لن تشـتكی بطنک بعد یومک هذا ابدا. (البدایه و النهایه، نوشته ابن کثیر، جلد5 صفحه325)
ام ایمن قالت:
كان للنبی فخاره یبول فیها باللیل فكنت اذا اصبحت صببتها فنمت لیله وانا عطشانه فغلطت فشربتها فذكرت ذلك للنبی فقال: انک لا تشتكین بطنک بعد هذا. (ابن حجر در الاصابه جلد8 صفحه 171)
(3)
(اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)
یا ام ایمن، قومی فاهریقی ما فی ذالک الفخاره!
قلت:
فد و الله شربت ما فیها؛ قالت:
فضحک رسول الله حتی بدت نواجذه، ثم قال:
اما انک لا تتجعین بطنک ابدا. (طبرانی در الكبیر؛ جلد 25 صفحه 89 حدیث شماره 230)
در منابع شیعه: مناقب آل ابیطالب / ابن شهر آشوب / جلد 1 / صفحه 109)
(2)
ام ایمن قالت:
كان لرسول الله فخاره یبول فیها فكان اذا اصبح یقول:
یا أم أیمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقمت لیله و انا عطشی، فغلطت فشربت ما فیها، فقال النبی:
یا ام ایمن، صبی ما فی الفخاره. فقلت:
یا رسول الله، قمت و انا عطشی فشربت ما فیها. فقال:
انك لن تشتكی بطنک بعد یومک هذا. (تاریخ دمشق جلد 4، صفحه 303)
ام ایمن قالـت:
كان لرسول الله فخاره یبول فیها، فكان اذا اصبح یقول:
یا ام ایمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقمت لیله و انا عطشى فشربت ما فیها، فقال رسول الله:
یا أم أیمن، صبی ما فی الفخاره؛ فقالت:
یا رسول الله، قمت و انا عطشى فشربت ما فیها. فقال:
انک لن تشـتكی بطنک بعد یومک هذا ابدا. (البدایه و النهایه، نوشته ابن کثیر، جلد5 صفحه325)
ام ایمن قالت:
كان للنبی فخاره یبول فیها باللیل فكنت اذا اصبحت صببتها فنمت لیله وانا عطشانه فغلطت فشربتها فذكرت ذلك للنبی فقال: انک لا تشتكین بطنک بعد هذا. (ابن حجر در الاصابه جلد8 صفحه 171)
(3)
(اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر