۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

آیا ترجمه‌ی جنت به بهشت، درست است؟ ( قسمت دوم )

در ادامه، قرآن اتاق را به کاخ تبدیل می‌نماید:
تَبَارَكَ الَّذِی إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَیْرًا مِّن ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَیَجْعَل لَّكَ قُصُورًا ( فرقان/10 ) خجسته باد بر کسیکه اگر بخواهد برای تو باغی که در زیر آن جویهائی جریان دارد را قرار میدهد و (همجنین) قرار میدهد کاخها.
پس تا اینجا قرآن تمام آنچه را که شخصی در منطقه‌ی گرم و خشک عربستان، برای بهتر زندگی کردن لازم داشت، را به او وعده داده است.
از آنجائیکه نیاز عربها تنها خوردن و آشامیدن نبود و یکی از مهمترین چیزی که با آن توجه داشتند، مسائل جنسی بود؛ این بود که قرآن نیز از این وعده غافل نشد و به آنها وعده داده که:

غلمان و حوری، دو نعمت بهشتی برای مردان.
     پس از رفع نیاز خوردن و مسکن، مهمترین نیاز هر انسان صرفنظر از جنسیتش، نیاز جنسی است؛ اعراب یکی از اقوامی هستند که مانند بسیاری از ملل به این نیاز بیشترین اهمیت را می‌دادند و زن را صرفا بعنوان ابزار جنسی در خدمت مرد می‌دیدند.
     قرآن نیز برای تحریک هرچه بیشتر آنها به پذیرش اسلام، از این خصلتشان در جهت اهداف خویش استفاده می‌نماید؛ اسلام برای مردان مؤمن، باغی را پس از مردن می‌بخشد که یکی از خصیصه‌های این باغ (جنت)، وجود همسرانی است بی‌نهایت زیبا.
      از نظر یک عرب، همسری زیباست که دارای چشمانی درشت و رنگ پوستی کاملا سفید باشد؛ از ابتدائی‌ترین شرایط یک همسر خوب کم سال بودن او و باکره بودنش می‌باشد که صفت حیا و عدم کوچکترین تماس حسی (دیدن شکل و یا شنیدن صدا و لمس کردن و ...) با نامحرم را نیز باید با آن اضافه نمائیم.

     قرآن برای مردان مسلمان پس از مرگ، حوریانی چشمی درشت را وعده داده است:
    وَحُورٌ عِینٌ واقعه/22) و حوری‌های چشم درشت (در این باغ هستند).
     این حوریها مانند مرواریدی که در صدف باشند و هنور کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است، می‌باشند:
    كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23) همچون مروارید در صدف پنهان (دست نخورده)!

    در اینجا صفت عدم تماس حسی نیز نهفته است.
     كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ (دخان/54) این‌چنین است که ما آنها را به ازدواج حور چشم در می آوریم.
     پس تا اینجا دو نمونه از صفاتی که از دید عرب منطقه‌ی عربستان باید در همسر مناسب یافت گردد، به آنها وعده داده شده است؛ چشمانی درشت و عدم دست زدن و نگاه کردن نامحرم به آنها. 
    اما صفتی دیگر این حوریان، باکره بودنشان است؛ اعراب به این صفت اهمیتی بسیار می‌دادند:
فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ (رحمن/70 در آنها دوشیزگان نیكخو و زیبا روست‏.
حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ (رحمن/72) حوریان پرده‌نشین شده‌ها در چادرها.
     لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (رحمن/74) دست هیچ انس و جنى پیش از ایشان به آنها نرسیده است(باکره هستند).
     فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانّ (رحمن/56 در اینها ( باغها) پرده نشینان (چشم) نگهدار از نگاه(به نامحرم) هستند، کسانی که پیشتر (نه) انسی آنها را لمس نموده است و نه جنی.
     وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ (صافات/48و نزدشان پرده نشینانی هستند چشم نگهدار از نگاه (به نامحرم).           
     در وصف رنگ پوست آنها نیزقرآن دچار تناقض گوئی شده، از یک سو آنها را مانند یاقوت و مرجان، قرمز می‌داند:
كَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن/58 ) آنها همچون یاقوت و مرجانند.  
   و از سوئی دیگر آنها مانند تخم مرغی که در زیر بال مرغ پنهان هستند، سفید می‌داند:
كَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّكْنُونٌ (صافات /49) (از شدت سفیدی) مانند تخم مرغی که (در زیر بال مرغ ) پنهان (دست نخورده) هستند.

     اما در وصف زیبائی آنها
     پیامبر اسلام به آنها وعده داده است که اگر مسلمان باشند و بر این دین استوار بمانند، الله آنها را به ازدواج زنان بسیار عاشق و زیبا در می‌آورد:
     وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (واقعه/34 ) و همبسترانی بلند بالا.
     إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (واقعه/35 ما آنها را می نگاریم چه نگارشی! 
    فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (واقعه/36 پس آنها را باکره قرار می‌دهیم.
     عُرُبًا أَتْرَابًا (واقعه/37(مانند) دخترانی همسال که همسرش را بسیار دوست میدارد.  
   البته درشرح این آیات گفته شده که منظور از این زنان، همسران دنیائی مؤمنان می‌باشند، همسرانی که در صورت بهشتی بودن، ما (الله) آنها را عاشق تر از دنیا و زیباتر قرار می‌دهیم:
     البته عُربًا به معنای دختر عرب بادیه نشین است؛ آیا بین عُرُبًا و عُربًا ارتباطی هست یا نه، در حیطه ی تخصص من نیست و باید متخصصین زبان عرب به آن پاسخ دهند.  
   نظر شخصی من:
     دختران بادیه نشین عرب، بدلیل زندگی قبیله ای همواره از قیافه ای ثابت و زیبا برخوردار بودند که سایر اعراب برای بیان زیبائی از آنها مثال میزدند. اعراب بادیه نشین تا پیش از اسلام حاضر نبودند که دخترانشان را به ازدواج یک شهرنشین در بیاورند 0البته بعدا هم این سنت ادامه داشت منتها با شدت کمتری) و این عقده در آنها مانده بود. پیامبر اسلام به آنها وعده داد اگر شکیبا باشید و دستورات اسلام را اجرا نمائید، در باغ(بهشت) همسرانتان را مانند همان دختران، بلکه زیباتر و عاشق تر قرار میدهیم.

     اما آیا زیبارویانی که در قرآن از آنها به عنوان کسانیکه برای آنها هستند یاد می‌شود، فقط از مادینگان هستند یا زیبارویانی دیگر نیز الله برای آنها در نظر گرفته است؟
     قرآن از پسرانی نوجوانان برای بهشتیان یاد می‌نماید که الله آنها را مخصوص ایشان قرار داده است؛ اینها نوجوانانی هستند که از زیبائی همیشگی برخوردارند (همیشه نوجوانان می‌مانند) و در حالی که مؤمنان دنیا(بهشتیان)، بر تختی به ردیف چیده شده، نشسته‌اند؛ این نوجوانان برای آنها نوشیدنی‌هائی از جویهای بهشتی را که در کوزه، آفتابه و جامی پر کرده‌اند را (در صورت تمایل) می‌ریزند:
     عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (واقعه/15) آنها (مقربان) بر تختهائی كه صف كشیده و به هم پیوسته است قرار دارند. 
       مُتَّكِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ (واقعه/16) در حالی كه بر آن تكیه كرده و روبروی یكدیگرند
     یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (واقعه/17) و بر گردشان پسرانی نوجوانان (در زیبائی) جاویدان می‌گردند.
     بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِینٍ (واقعه/18با كوزه‌ها و آفتابه‌ها و جام‌هائی از نهرهای جاری .
     یَتَنَازَعُونَ فِیهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ (طور/23) در آنجا جامى را كه نه مایه بیهوده‏‌گویى و نه گناه است، از دست هم می‌گیرند.
       در اینجا از دو صفت منفی که با آمدن نام شراب در ذهن مسلمان ایجاد می‌شود یاد نموده و بیان می‌نماید که در آن باغ، نه بیهوده‌گوئی هست و نه گناهی.
     پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آیا بیهوده‌گوئی(با توجه به مجزا شدنشی از گناه) گناه نیست؟
     در آیه‌ی پائین نیز باز از دو صفت منفی دیگری که شراب در دنیا داراست، یاد می‌شود؛ سردرد و بی عقلی (ناشی از مستی) :
     لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنزِفُونَ ( واقعه/19 ) نه از آن دردسر می‌گیرند و نه بی‌عقل (ناشی از مستی) می‌گردند.
     آیا وظیفه‌ی این نوجوانان، تنها ریختن شراب برای مقربان الله می‌باشد، یا کاری دیگر نیز دارند؟
     قرآن در بیان صفاتی که مستقیما به تحریک جنسی مربوط می‌گردد از حوریانی یاد می‌نماید که مانند مرواریدی هستند که در صدف پنهان باشند و هنور کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است.این کتاب، دقیقا همین صفت را به این پسران نوجوان می‌دهد. 
    صاحبان این نوجوانان اولین کسانی هستند که آنها را می‌بینند که دست نخورده (مکنون)هستند؛ این مشخصه، از بهترین صفات یک همبستر خوب از دید اعراب است (در حال حاضر از مشخصه های خوب بهترین همبستر از دید تمام مسلمانان و شاید هم در بسیاری از فرهنگهای دیگر باشد).
     مکنون(دست نخوردگی) صفتی است که برای تاکید بر عدم دسترسی نامحرم به آنها، بکار برده می‌شد؛ کتاب مقدس مسلمانان نیز همین صفت را به این پسران نوجوان می‌دهد:
     وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ (طور/24) و بر گرد آنها غلمانشان می‌گردند که مانند مروارید در صدف پنهان (دست نخورده) هستند.
      وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا (انسان/19)  و بر گرد آنان پسرانى جاودانى می‌گردند هنگامیک ه آنها را ببینى گمان کنی كه مرواریدهایى پراكنده‏‌اند.
     برخی از مسلمین ادعا دارند که این پسران نوجوان بی‌نهایت زیبا برای زنان است، در پاسخ باید گفت که در زبان عربی ضمیر هم مذکر و مؤنث دار، در اینجا از لهم (برای آنان) استفاده شده که ضمیر مذکر است و منظور برای مردان بهشتی است.
 صفت پسران نوجوان(غلمان).
     از طرفی همین صفت برای حوریان بهشتی هم بکار رفته است:
    كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23(حوریان) همچون مروارید در صدف پنهان (دست نخورده) هستند.(صفت حوریان) .
     پس یکی از کارهای آنها، می‌تواند همبستر شدن با مردانی از اهل همان باغ(بهشت) باشد که تمایل به همبستر شدن با آنها را دارند!
      اما تخت آنها از چه جنسی است؟
      قرآن برای بیان جنس این تختها، از آنها به عنوان تختهائی که از استبرق درست شده اند، یاد می‌نماید:
     مُتَّكِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ (رحمن/54 ) آنها بر فرشهائی (بالشهائی) تكیه كرده‌اند كه درونشان استبرق (ابریشم و یا چیزی مانند این) و میوه‏‌های رسیده (از) دو باغ بهشتی در دسترس است.
     منظور از استبرق همان درختی است که هنگام شکوفه دادن، پرهائی بسیار نرم از آن پخش میگردد که سفید درخشنده است و در جنوب ایران از آن بعنوان خرگ نام می برند.
     أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا (کهف/31(اینان) کسانی هستند که در باغ عدنی که در زیر آنها جویهائی جاری است و لباسی سبز از سندس (ابریشم نازک) می‌پوشند و بر (بالشهائی) تکیه می‌زنند که در آنها ( پر شده از) استبرق، هم پاداشى نیكو است و هم مجلسى نیكو.
    یَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِینَ (دخان/53 ) و (لباسهائی) می پوشند از سندس و استبرق درحالی که روبروی همند. 
     همچنین علاوه بر لباسها و بالشتهای بسیار زیبا و در نهایت نرمی، طلا و نقره نیزبرای آنان حلال است:
    عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان/21 ) بر اندام آنها لباسهائی است از سندس (حریر نازك) سبز رنگ، و از استبرق و با دستبندهائی از نقره تزیین شده‌‏اند، و پروردگارشان نوشیدنی پاک به آنها می‏‌نوشاند! 
    تناقضی دیگر در قرآن
      بر طبق نوشته‌های قرآن، باغی (بهشت) که به هر مومن وعده داده شده است، ویژه‌ی اوست و کسی در این باغ با او شریک نیست.
       لذا هر نعمتی که در این باغ است، مخصوص همان مؤمن می‌باشد؛ اما قرآن می‌گوید که مؤمنان به ردیف بر روی تختهای چیده شده و هم ردیف، تکیه زده‌اند و ما (الله) آنها را به ازدواج حور العین در می‌آوریم.پس در اینجا آنها در باغی عمومی منتظر حوریان هستند:
       مُتَّكِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ (طور/20) تختهایى ردیف هم تكیه زده‌اند و حوران درشت‏‌چشم را همسر آنان گردانده‌‏ایم.
     عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (واقعه/15) بر تختهای به ردیف چیده شده زرنشان.
     مُتَّكِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِین (واقعه/16 ) روبروی هم بر آنها تکیه زده اند.
     اگر در نعمتهای باغ(بهشت) وعده داده شده برای مسلمانان نگاه نمائیم، اثری از پاداش برای زنان و دختران مؤمن نیست!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر